نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی
مینویسم کمی از لحنِ گرفتارِ بقیع
کمی از حالِ خودم , ساحتِ خونبارِ بقیع
زائری خسته و سَرگشته و بیمارِ بقیع
میگذارد سَرِ خود را , سَرِ دیوارِ بقیع
دیگر نمیشود به دلیل, اعتماد کرد
آری, دلیل, غصهی کم را زیاد کرد
دلتتنگیام به درد هیاهو نمیخورَد
دل, بیدلیل, از شب میخانه یاد کرد
بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع
بنا نبود که این خاک بی بنا باشد
بنا نبود حسین از حسن جدا باشد
برای اینکه حسن بی حرم نماند پس
چه عیب دارد اگر کربلا دو تا باشد
باید اینجا حرم درست کنند
چارتا مثل هم درست کنند
با امام حسن ع سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
باید برای یار حریمی درست کرد
گنبد برای مرد کریمی درست کرد
باید برای تربت خاکی مجتبی
از آه سینه سوز نسیمی درست کرد
رنگ دل ما ز درد و داغ , پریده
خاک بقیع است مرا سرمه ی دیده
حضرت مهدی برای دلخوشی ما
بهر شما پنج تا ضریح خریده
روزگاری بقیع صحنی داشت
روی هر قبر گنبدی بر پا
محفل انس شیعیان علی
حلقه نشر اعتقاد و دعا
ای میزبان غمزده عاشقان بقیع
تصویر کامل غم و درد جهان بقیع
ای مدفن خلاصه خوبان خاکیان
ای خلوت شبانه صاحب زمان بقیع
بوی غم بوی عزا دارد بقیع
غربتی بی انتها دارد بقیع
اشک زهرا روی خاکش ریخته
روز و شب حال بکا دارد بقیع
بنویسید ” حرم ” کورشود چشم حسود
بنویسید سر آرند ملائک به سجود
بنویسید که زیباست بدون گنبد
بنویسید که زیباست شبیه مشهد