اشعار روضه

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است
تقرّبِ دل عاشق به آه شعله ور است

چگونه مُرده بخوانیم آن کسی را که
تمام عمر خودش با حسین همسفر است

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

من مادری هستم سراپا شور و احساس
من رنگ و بو دارم ز باغ سوسن و یاس

دامان من مهد شقایقهای عشق است
اشک دو چشمم رشک هر صهبای عشق است

شعر ایام بعد از شهادت حضرت زهرا (س)

بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس , ز چشمان ترت هست هنوز

رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز

شعر روضه ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

همسری سر به راه را کشتند
بانویی بی پناه را کشتند

کینه جویان تیره دل آخر
روشنی پگاه را کشتند

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خدا میخواست قدرتو به پنهانی عیان باشد
هزاران پرده افتاده که قبر تو نهان باشد

مشیّت ظرف تقدیر تو ای شان عجل بی شک
خدا می خواست تا هر چه تو میخواهی همان باشد

شعر روضه حضرت زهرا(س)

دستاس را چرخاندم و بوی تو پیچید
از بقچه ی نان عطرِ بازوی تو پیچید

سجاده را وا کردم و با ربّنایم
یا ربّنای لحنِ دلجوی تو پیچید

شهر روضه شام غریبان حضرت زهرا (س)

آدمی که ضربه خورده از در و دیوار سخت
دست بر دیوار میگیرد ولی بسیار سخت

وقت چیدن که نباشد شاخه ها خم میشوند
بر زمین بگذاشت بارش را ولی اینبار سخت

شعر روضه حضرت زهرا(س)

ای زُهْرَهُ الزَّهرای عالم ! کَلِّمِینِی
بنت رسول الله خاتم ! کَلِّمِینِی
یک بار دیگر باز کن چشمان خود را
من حیدرم -مظلوم عالم – کَلِّمِینِی

شعر روضه حضرت زهرا(س)

شب آخر صدای او زخمی است
زیر لب باز زینبش را خواند
گفت : زینب! ببین که رفتنی ام
آخرش حرف آخر من ماند

روضه حضرت زهرا(س)

امروز که جز عشق تو پندار ندارم
جز جان به قدوم تو سزاوار ندارم
اى دلبر من غیر تو دلدار ندارم
با غیر تو اى شیر خدا کار ندارم

من فاطمه‏ ام واهمه از نار ندارم

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خلاصه استجابت شد دعایم
روم امشب به دیدار خدایم

بگو همسایه ها راحت بخوابند
که دیگر در نمی آید صدایم

شعر روضه حضرت زهرا(س)

فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت

غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت

دکمه بازگشت به بالا