شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز
بدون تو به زمین میخورد یل یلها
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز
بدون تو به زمین میخورد یل یلها
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز
سایه مهرت به روی مردم دنیا بلند
لطف دستانت زیاد و دستهای ما بلند
در مقام قرب حق بالایی و بالاترین
جایگاهت چون علی عالی اعلا بلند
درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
اون روزی که خونمونو در زدن
ریشه جونمو با تبر زدن
همه گفتن چقد عاشق همین
اخرش زندگیمو نظر زدن
شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در
ای جمع خوبیها و مصداق رشادتها
پیداست در آیینهی چشمت نجابتها
با هر قیام تو شکوهی تازه برخیزد
پایت ورم کردهست از فرط عبادتها
شمع کاشانه ی علی زهرا
گل دردانه ی علی زهرا
عشق و جانانه ی علی زهرا
همه پشتوانه ی علی زهرا
این روزها حال و هوایت فرق کرده
لحن غم انگیز صدایت فرق کرده
اخر نگاهت را چرا از من گرفتی
شاید نگاه من برایت فرق کرده
دیر آمدم…دیر آمدم… در داشت می سوخت
هیئت, میان “وای مادر” داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
خزان زده به بهار علی و اولادش
یکی نبود , رسد لحظه ای به فریادش
به آسمان نرسیده است , داد و بیدادش
چه آمده به سر زندگی آبادش
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای