اشعار فراق امام زمان عج

خیمه نشین

آقای من! تنها در این دوره زمانه

بار فراقت می کشم بر روی شانه

کاری ز دستم بر نمی آید ببخشید

جز این که صبح جمعه می گیرم بهانه

معنی فاصله ها چیست

معنی فاصله ها چیست برایم بنویس

درد این واژه سرا چیست برایم بنویس

تو تماشاگر من بلکه نه من فاصله ای

علت دوری ما چیست برایم بنویس

بین ما فاصله ها

دیدن روی شما کاش میسّر می شد

شام هجران شما کاش که آخر می شد

بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند

کاش این فاصله با آمدنت سر می شد

غم فراق

غم فراق آمد و غم جگر درست شد

همیشه کار مت به لطف چشم تر درست شد

شکسته بال پر زدم تمام روز تا خدا

به آسمان رسیدنم دم سحر درست شد

فرصت دیدار

مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً

بد به دل راه نده مى رسد آقا حتماً

اى که دنبال دواى غم هجران هستى

مى شود درد نهان تو مداوا حتماً

چگونه سر کنم بدون عشق

چگونه سرکنم بدون عشق صبح و شام را؟!

چه علتی بیاورم ندیدن مدام را؟

شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی

ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را

از سر هم نفسی

از سر هم نفسی با دو نفس آلوده

گشتم آغشته ی عصیان و سپس آلوده

مرغ باغ ملکوتم که به مرداب گناه

پر و بالم شده چون بال مگس آلوده

من غریبم

من غریبم , و یار می خواهم

بی قرارم, قرار می خواهم

در دهانم دروغ و صد نیرنگ

ذکر لیل و نهار می خواهم

جمعه های تکراری

دلم گرفته از این جمعه های تکراری

از این همه دلِ بی غم , هوای تکراری  

میان این همه تکرار فکر یک روزم …

خودت بگو آقا … پس کجای تکراری ؟  

ما خجالت زده ی لطف تو هستیم

ما که لبریز غم و غصه و آهیم هنوز

رمضان آمده و غرق گناهیم هنوز

رانده از عالم و آدم شده ایم آقا جان

بی کس و خسته و بی پشت و پناهیم هنوز

یوسف زهرا

غزل عسل شود از نام با مسمایت

و کوه سجده کند پیش قد و بالایت

شوند, پای نگاه تو یوسف زهرا…

تمام اهل زمین خدا, زلیخایت

شاید دلت بسوزد

شاید دلت بسوزد و رحمی به ما کنی

ما را ز دام سخت جدایی رها کنی

چیزی نمی شود که میان قنوت خود

یک ذره هم برای ظهورت دعا کنی

دکمه بازگشت به بالا