اشعار مناجاتی

ارزانی ات

“دوستت دارم”همین جمله خدا..ارزانی ات
باز هم دعوت نمودی،آمدم مهمانی ات

از تضّرع بهره ای اصلاً ندارم یا کریم..
گریه را یادم بده تا ڪه شوم بارانی ات

نگاه خیس

دلم ز کوثر رحمت پیاله میخواهد
جلا ز حضرت جل جلاله میخواهد

بدون سوز درون دم مزن ز عشق خدا
که عاشقی دل همرنگ لاله میخواهد

السلام علیک یا صاحب الزمان….

 

حضور دارد و ما فکر غربتش هستیم
غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم

سراغ از او نگرفتیم او سراغ گرفت
گله نکرده ز ما گرچه رعیتش هستیم

شعر مناجات با امام زمان عج

بدون عشق دلسردم, کمی آقا نگاهم کن
سرا پا غصه و دردم, کمی آقا نگاهم کن

درختی بی ثمر هستم, برایت دردسر هستم
خزانم… شاخه ای زردم, کمی آقا نگاهم کن

شعر مناجات با امام زمان عج

کوچه را آب زدم با نم مژگان تری
تا که شاید ز سفرکرده بیاید خبری

صبح این جمعه نیامد پدرم گفت دگر
انقدَر گریه نکن , گریه ندارد اثری

شعر مناجات با خدا

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم

نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم

شعر مناجات با امام زمان عج

از هر چه توبه کرده ام آقا, گذشت کن
بر این همه توسّلِ بی جا, گذشت کن
حبِّ گناه, مانده بر این, قلبِ عاصِیَم
دارم فقط به دل, غمِ دنیا, گذشت کن

مناجات با امام زمان عج در شب قدر

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می سپارند به تو قدر و قضای همه را

شب قدر است ولی قدر نمی دانیمت
که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

شعر مناجات با خدا

الهی چه می خواهی از بنده ات؟
که یک عمر بوده ست شرمنده ات

الهی شکسته پر و بال من
به هم ریخته حال و احوال من

شعر مناجات با خدا

گاهی برای عرض ادب یک وضو خوش است
گاهی به پیشگاه خدا گفتگو خوش است

هر چند عشق اهل مناجات دائمیست
گاهی مرور سوره و آیات او خوش است

شعر مناجات با خدا

عمر باغفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمت این عبد بداقبال شد

اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد, غافل شد و اغفال شد

أبکی

 

با یاد روز حادثه ها گریه می کنم

از خوف خشم و قهر خدا گریه می کنم

با یاد ساعتی که شود روح از بدن

با امر عرش عشق جدا گریه می کنم

دکمه بازگشت به بالا