اشعار مناجات با امام حسین ع

شعر مناجات با امام حسین (ع)

گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد
این گدا حال بکا را ز شما می خواهد
سائلت تا در این خانه نفس ها زده است
تکه ای نان ز شما آل عبا می خواهد
گوشه ی هیئت ارباب سگی بی سر و پا

شعر مناجات با امام حسین (ع)

باید بساط گریه و اشکی به پا کرد
فکری برای این دل بی دست و پا کرد
دیگر تمام خلق فهمیدند که هستم
باید برای آبرو فکر عبا کرد

از روز اول

گریه بود اولین صدا, آری! , روزاول که چشم وا کردیم

کشته‌ی اشک! همه اسم تو را , باهمان اشک‌ها صدا کردیم 

شیر می‌داد مادر و فکرش , پیش ششماهه‌ی تو بود انگار

شیر مادر اگر که کم خوردیم , به «علیاصغر» اقتدا کردیم 

بوی ضریح کرببلا

کارم اگر گره بخورد نام یار هست

همواره بعد فصل زمستان بهار هست

آقا ندارم و تو کریمی… نگاه کن…

همواره پیش اهل کرم یک ندار هست

فدایِ حسیـــــــن

خونِ خوبان همه فدایِ حسیـــــــن

جان به قربانِ بچه های حسیــــــن

خوش به احوالِ هفت پشتِ کسی

که شده نوکر و گدای حسیـــــــــن

روی پر جبریل

روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم… اما کربلا برد

جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

من هم گدایم …

الحق کریمان سفره ای پر نور دارند

در آن غذاهای لذیذی می گذارند

الحق غذای روحی ما دست آنهاست

آنها به جز اکرام که کاری ندارند

مادرم حضرت زهراست خدا می داند

همه ی رحمت حق را به گدا بخشیدند

به گدایان شما دست دعا بخشیدند

نفسم تنگ شد از جرم و خطا و نیرنگ

تا که رفتم به حریم تو هوا بخشیدند

اجازه هست سگ کربلایتان بشوم

اجازه می دهی آقا فدایتان بشوم

مریضمان کنی و مبتلایتان بشوم

منم جوانم و در سینه آرزو دارم

اجازه هست که من هم گدایتان بشوم

گریه می کردم …

گریه میکردم ولی با آن وضو می ساختم

داشتم باآبِ رویم آبرو می ساختم

گریه ام  غسل طهارت بود زیر سایه اش

فطرتم رااز گناهان شست و شو می ساختم

دکمه بازگشت به بالا