امیری حسین و نعم الامیر

عقیله العرب

بی قرارِ عقیله العربم
روضه دارِ عقیله العربم

می زنم جار، جارِ یا زینب
مستِ جارِ عقیله العربم

سایه رویِ سرم

با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم
غم ِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم

سایه رویِ سرم! زینبِ(س) تو آشفته ست
یار کم داری و از دلهره سرشار شدم

کعبه‌ی اَبرارِ

*جامعُ‌الاَسرارِ خدا زینب است
منبع‌ُالانوارِ خدا زینب است
کاشف‌ُالآیاتِ کتابُ‌لَّه‌و..
اعظمِ اذکارِ خدا زینب است

قربونی

از خدا خواسته بودم رشید بشن
عاقبت بخیر و روسفید بشن
من از اول به همه گفته بودم
اینا دنیا اومدن شهید بشن

می رود سمت برادر

می رود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است
چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد

خوب می دانند

خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند

سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند

عاشق شده ام

عاشق شده ام دیده ی تر داشته باشم
هر لحظه فقط از تو خبر داشته باشم

عاشق ندهد هدیه به معشوق عجیب است
پروانه شدم تا که هنر داشته باشم

نذر غریبی تو

با تو شریکم غصه و درد و بلا را
زینب بمیرد! رد نکن این بچه ها را

من وسعت دارایی ام این دو پسر بود
نذر غریبی تو کردم هر دوتا را

دو اکبر زینب

دمند و بازدمند
شبیه بازدم و دم همیشه پشت همند

قسم به عشق، قسم
برای یاری ارباب خویش هم قسمند

سخت شرمنده ست زینب

خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند

سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند

نبود

معرفت در اشک‌هایم قدّ یک ارزن نبود
نور خود را پخش کردی؛ چشم من روشن نبود

در جواب ناله‌ی جانسوزِ «هَل مِن ناصرت»
با خودم گفتم که روی صحبتش با من نبود

حلال زاده

باید حلال زاده به داییش بره

به دایی کرببلاییش بره

باید که مردونگی یاد بگیرن

باید اجازه ی جهاد بگیرن

دکمه بازگشت به بالا