ام الائمه

مرد مظلوم مدینه

ببار ای مرد مظلوم مدینه
برای من برای بچه‌هامون
منم دارم برای تو می‌بارم
برای غصه‌های بچه‌هامون

آغوش مادر

برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است

اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است

سه ماهه پیر شدی

خدا مرا بکشد تو سه ماهه پیر شدی
چه آمده به سرت از زمانه سیر شدی
توان حرف زدن هم نمانده در بدنت
چه قدر فاطمه جانم تو گوشه گیر شدی

روضه مادر

هر چه داریم ازین روضه و منبر داریم
چشم امید بر این لطف مکرر داریم
عهد خود را نشکستیم و نشد رو بزنیم
تا ابد بر احدی , ما به تو باور داریم

حوریه

دل حوریه با غم خو گرفته
سرشک از دیدگانش سو گرفته
ببار ای آسمان دل که زهرا
سه ماه است دست بر پهلو گرفته

دلم گرفته

هزار شعله ی خون بر روی جگر دارم
دلم گرفته و خوب است چشم تر دارم

بده نشانی من را به حضرت موسی
گناه, از همه ی خلق بیشتر دارم

افتاده است

افتاده است عالم بالا به روی خاک
افتاده چون که مادر گل ها به روی خاک
افتاده یک غریبه و رفته است یک غریب
مولا به سوی مسجد و زهرا به روی خاک

رفتی شکست

رفتی شکست دست و دل آسمانی ام

رفتی رسید نوبت قامت کمانی ام

رفتی و باز شد همه دست های پست

بابا حکایتی شده بی تو جوانی ام


قصدخیانت

در سرش خیره سری فکر خیانت دارد

دست سنگین کسی میل جنایت دارد

یک نفر نیست بگوید مزن این قدر لگد

پشت در حضرت زهراست خجالت دارد

تمام شد…

تمام شهر پی کشتن ولی بودند

نبود مردی و نامردها ولی بودند

که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند

چهل نفر که همه قاتل علی بودند

درد دارم

درد دارم دوباره امشب هم

از نگاهم ستاره میریزد

لاله لاله میان هر نفست

سوز آهم شراره میریزد

چه کنم

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم , چه کنم

کاش می شد که در این شهر نمانم , چه کنم

تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی

شده بیماری تو قاتل جانم , چه کنم

دکمه بازگشت به بالا