حدیث اشک

اسم اعظمِ

نازل شده به دفتر ما «حاوسین‌و‌نون»
بارانِ وحی، آمده با حاوسین‌و‌نون
درگیرِ لکنت است، زبانِ فرشتگان
شد «عین‌ و را و شینِ» خدا حاوسین‌و‌نون

شاه جوانان جنان

عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد

خبر آمدنش بین گداها پیچید
همه گفتند فراوانی نان خواهد شد

کریم اهل بیت

ای سر پناه دائم بی سر پناه ها
ای مقصد رئوف و پر احساس آه ها
ای مهربان امام سپید و سیاه ها
بر ذمه است گر چه تمام‌ گناه ها

جانم حسن

پرچم حُسن به دستان تو جا خوش کرده
هیبت‌ اللهِ علی در تو تراوش کرده

چه غم از تاریکی قبر که تو فانوسی
همه‌ی دهر چنان نهر و تو اقیانوسی

حسن جانم

تا نشستم با ادب هر بار، پای سفره ات
شد کرَم پشتِ کرَم تکرار، پای سفره ات

راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم
چشم‌ پوشی کردی از بدکار، پای سفره ات

کریم آل طه

آمدی و در نگاهت عشق سرگردان شده
باغ سرشار از گل و آیینه ها خندان شده

خاک تا افلاک دورا دورِ تو در حرکتند
کهکشان تا کهکشان یکباره دُرّافشان شده

حُسنِ خلقت

نام تو را تاج کریمان می‌نویسم
با خط زر در عرش رحمان می‌نویسم

از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست
مدح تو را در حد امکان می‌نویسم

بانوی عشق

در همنشینی با نبی دیدی کمالت را
جَلَّ جَلالُ رَبی اوصاف جلالت را

تا اینکه شانت را بیارد بیشتر پائین
از عمد بالا برده دشمن سن و سالت را

بانوی اسلام

بدون عشق ،بیتی در خورِ املا نخواهد شد
که بی اذن قلم شاعر ! غزل انشا نخواهد شد

شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع می کشان ، منها نخواهد شد

فـدايِ خديجه ايم

ما تا خُدا خُداست فـدايِ خديجه ايم
مشغولِ ذكر و مدح و ثنايِ خديجه ايم
عُمري ست سر به راهِ ولايِ خديجه ايم

(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)

یا ام المومنین

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت
حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است
آری خدیجه است که امشب به بستر است

مادر

میان صفحه ی آیینه آفتاب ترینی
بناست جلوه ی خورشید را دوباره ببینی

پر از محمَّدی عشق میشود نفس تو
دو شاخه ی گل از این باغچه اگر که بچینی

دکمه بازگشت به بالا