حدیث اشک

شعر مناجات با خدا

دامنم آلوده شد گرچه ز دنیا دوستى

جان به قربانت که بخشیدى مرا با دوستى

 

ناسپاسم, ناپسندم, نارفیقم, یا رفیق

از تو امّا من ندیدم چیزى اِلّا دوستى

 

شعر مناجات با خدا

من عبد روسیاهم دست مرا بگیرید
شرمنده از گناهم دست مرا بگیرید

از بس که دور گشتم از خانه ی حبیبم
گم گشته است راهم دست مرا بگیرید

شعر مناجات امام زمان عج

“بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران “
در انتظار روی ماه توأم کماکان
حتی اگر که مردم یک دم بیا سراغم
“کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”

شعر مناجات امام زمان (عج)

شکسته شد دلم ازدست این و آن بی تو

چگونه پر  بکشم  تا  به  آسمان  بی تو

 

چقدر وعده ی فردا چقدر جمعه ی بعد

ببین که بر لبم آقا رسیده جان بی تو

شعر مناجات امام زمان(عج)

هرمِ پر پروانه ی پر سوخته دارم
داغ دل یک مرد جگر سوخته دارم

دل هرچه کشید از غم هجران رخت بود
من شکوه از این هجر پدر سوخته دارم

شعر مناجات امام زمان(عج)

دم دکانم ایستادم و خبر فروختم
برای هر خبر هزارتا جگر فروختم

فضول گشته قاصدت… به قیمت نگاه تو
نخوانده نامه ی تو را به نامه بر فروختم

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه(س)

من که جبریل نیستم بانو
از تو گفتن برای من سخت است
کار هرکس نبود کار تو بود
مادر فاطمه شدن سخت است

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه(س)

حتم دارم که رفتنی هستم
به خدا می سپارمت آقا
خواهشِ مادرانه ای دارم
جانِ تو, جانِ دخترم زهرا

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه(س)

می سوزم از شرارِ نفس هایِ آخرت
از لحنِ جانگداز وصایایِ آخرت

دستم به دست بی رمقت می شود دخیل
در پیش چشمهایِ گهربار جبرئیل

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه (س)

به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد
مادر من,تو نباشى, جگرم مى سوزد

امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود
خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه(س)

به فرض اینکه قلم داشت تاب جولانش
قوای واژه چگونه شود غزل خوانش؟

بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی
به او سلام فرستاده حی سبحانش

شعر وفات حضرت ام المومنین خدیجه(س)

بگو شاعر که یا نور است او, یا آسمان یا چه؟
یقینا ماه, وصفش خارج است از درک دریاچه

مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را
چه باید خواند غیر از مادر ام ابیها؟ چه؟

دکمه بازگشت به بالا