حرم تا قتلگه را خواهرت دید
به زیر خنجر تیز حنجرت دید
لب عطشان وتشنه , نیمه جانی
تمام لحظه ها را مادرت دید
حرم تا قتلگه را خواهرت دید
به زیر خنجر تیز حنجرت دید
لب عطشان وتشنه , نیمه جانی
تمام لحظه ها را مادرت دید
خوشم که حنجره من برای توست,حسین جان
به سینه ام غم کرببلای توست,حسین جان
برای هر غم دنیا چرا به گریه بی افتم
سرشک دیده فقط در عزای توست,حسین جان
نه دست و پا نزن سرت از دست می رود
دار و ندار خواهرت از دست می رود
وقتی که گرگهای گرسنه رسیده اند
دیگر تمام پیکرت از دست می رود
آن ظهر شوم خاک وَ افلاک شد یکی
افتادی آسمان و زمین پاک شد یکی
آیه به آیه ی بدنت – خاک زیر پا
این دو به دست مردم بی باک شد یکی
آه از آن لحظه ای که طوفان شد
کربلا قتله گاه قرآن شد
مرکب بی سوار شاه شهید
راهی خیمه گاه سلطان شد
آنگوشه گودال خبرهایی هست
لشکرهمگی پی کسی میگردند
یک لحظه تورادیدم و باخودگفتم
این لشکر کوفیان عجب نامردند*
قطره ای بودم وچکیده شدم
سمت دریای تو کشیده شدم
بارهاست سنگ عاشقی خوردم
باز اطراف عشق دیده شدم
دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه میزند بر اینچنین دست
خلق ازل , کار ِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا , ای آخرین دست
برگرد تا دیگر سر و سامان بگیرم
یک توشه از دیدار تو جانان بگیرم
از پا فتادم بس که دنبالت دویدم
دستی بکش بر سینه ام تا جان بگیرم
کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم
عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم
تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد
از صدایِ گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی امام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد