بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
نینوا را سوزاند
ناله ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند
به عبا پیچیدم
می کشم آه,همین آه عبا را سوزاند
عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را
نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضه یِ آن همه گُل,آن همه نیلوفر را
باید برای از تو سرودن وضو گرفت
یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت
با پای دل مسافر صحن عتیق شد
آنجا ز دست ساقی کوثر سبو گرفت
تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم
در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم
مشهدت آمده سلطانِ نجف را دیدیم
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد
هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد
حسن لطفی
اگر می تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی
در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
شب بود و شور بود و سلامِ فرشته ها
از عرش تا به فرش , قیامِ فرشته ها
بارانِ شوق بود و امامِ فرشته ها
شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته ها
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت
امشب که خدا با تو نمایان شده آقا
انگار دلم تازه مسلمان شده آقا
از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را
هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا
عمری غُبارِ حضرتِ معصومه ایم ما
تا در جوارِ حضرتِ معصومه ایم ما
هرچند بارِ حضرتِ معصومه ایم ما
در سایه سارِ حضرتِ معصومه ایم ما
اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه ایم ما