داغ فراق مصطفی کم نیست امّا!!!
هیزم که آوردندرفت از یاد زهرا
هیزم که آمد حال و روزم زیر و رو شد
لرزید از غم سینه ی اولاد زهرا
داغ فراق مصطفی کم نیست امّا!!!
هیزم که آوردندرفت از یاد زهرا
هیزم که آمد حال و روزم زیر و رو شد
لرزید از غم سینه ی اولاد زهرا
روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل
داغدار روی نیلیُّ و قدِ خم العجل
چشمهای عاشق دیدار چشمت خشک شد
لخته خون ماندهبه جای اشکِ نم نم العجل
زینب رسیده از سفر برخیز ارباب
با کاروانی خون جگر, برخیز ارباب
برگشته ام از شام و کوفه, قد خمیده
آورده ام صدها خبر, برخیز ارباب
پیش طبق دق کردنم حتمی ست اما
در روضه مردن, اصل خوشبختی ست بابا
اما بگو از پیکرت کی سر بریده؟
درد یتیمی غصه سختی ست بابا
سپاه فتنه برای تو نقشه هـادارد
چقدر کرب و بلا قصه بـلا دارد
نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه
نگاه شومُ و عجیبی به خیمه ها دارد
باور نمی کنم سفر بی تو را حسین
بی تو کشیده حرمت تا کجا؟ حسین
فرماندهی ارتش غم دیدگان منم
فرمانروای ارتش بر نیزه ها حسین
در نیزه می آید سرت, ای وای بر من
مانده به صحرا پیکرت, ای وای بر من
چون خانه ما در مدینه, خیمه ها سوخت
با ناله های مادرت, ای وای بر من
چه می بینم از روی تل یا حسین(ع)
بمیرم تو افتاده ای از پا؟! حسین(ع)
به بالا و پائین رورد تیغ ها
چرا در همان یک گوله جا؟! حسین(ع)
بازوی محکم یاری ولایت عباس
یارُ یاور ولی تا به شهادت عباس
توکه بودیُ و چه کردی که امامت فرمود
ساقی آب و وفا, جان به فدایت عباس
امشب فقط مانده برای ما برادر
این دشت فردا می کند غوغا برادر
با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)
می ترسد از غمهای این صحرا برادر
ابالفضل پشتُ پناه حسین(ع)
علمدار دین, تکیه گاه حسین(ع)
امید رقیه, وزیر حرم
شکوه علی در سپاه حسین(ع)
دستم اگر رهــــا بکنی یار مـــــــــی شوم
در قتلگــــــــــاه یاور دلدار مـــی شـــوم
دشمن نشسته عمه, روی پیکــــر عمــــو
رخست اگر دهی سپر یار مـــی شــوم