اگر نشانه اى از کوه و آبشارى هست
اگر خزان مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
حضرت زینب(س)
هر کس که در این میکده نوکر شده باشد
ننگ است که دلواپس محشر شده باشد
بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر
با یار اگر عمر کسی سر شده باشد
گرچه خورده گره دل به نام حضرت زینب
مرا که شان بیان نیست در حکایت زینب
همین بس است به شرحش اگر بسنده کنم من
که کوه ریشه گفته از استقامت زینب
آنکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد
پنجاه سال زندگی اش را تباه کرد
بیچاره ریخت آبرویش را به پای تو
بیجا نوشته اند زلیخا گناه کرد
عالم اگر قطره است, دریا میشود زینب
اشک علی و اشک زهرا میشود زینب
صبر حسن در اوج, معنا میشود زینب
سرجمع, مجموع دو دنیا میشود زینب
نروی گرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خم خمخانه ی زینب باشد
بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم
هر بیت را با خون دل با غم نوشتم
از شبنم غم طینت ما را سرشت اند
امشب من از آن خاک و آن شبنم نوشم
تویی که قبله ی اولاد مرتضی بودی
تویی که فاطمه شهر کربلا بودی
حرام بود نگاه به سایه ات حتی
تو یادگار پیغمبر خدا بودی