آنانکه خاک را به نظر کیمیــــا کنند
از یمن تربت شه کرببــــــــــلا کنند
آنانکه دیده اند ضریح حســــــین را
آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند
آنانکه خاک را به نظر کیمیــــا کنند
از یمن تربت شه کرببــــــــــلا کنند
آنانکه دیده اند ضریح حســــــین را
آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند
نفس مرا برای همیشه جواب کن
ان وقت رویگفته من هم حساب کن
این اشک هاکه حکم مسیح من است پس
چشم مراهمیشه پر از این شراب کن
پرچمسیاه هیئت ما را بیاورید
زنجیر های بزمِ عزا را بیاورید
حال و هوای شعر به کلی عوض شده است
از نو ردیف و وزن هجا را بیاوید
ای کشتی نجات زمان, کشتیم شکست
افتاده ام به ورطه ی گرداب خود پرست
در زیر تازیانه ی رگبار و صاعقه
پشتم خمید و رشته ی امید من گسست
از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست
در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست
من هرچه دارم از سر این سفره برده ام
آقا تمام بود و نبودم برای توست
عشقی که هست در شبکه های اینضریح
من را کشانده پیششما پای این ضریح
فرسنگ ها پیادهمی آیند کربلا
تنها به عشقدیدنت از لای این ضریح
انگار که ختمغائله می کردند
با حکم امیرولوله می کردند
باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی
بر روی تن توهروله می کردند
کربلا قحط آب نشد که شد
جگر تو کباب نشد که شد
زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر
حال و روزت خراب نشد که شد
بار دیگر شده دستم به دعا, بسم الله
هر که دارد هوس کرب و بلا , بسم الله
صحن چشمان من, انگار توهّم زده است
شده ام زائرت ای خون خدا, بسم الله
بادست مهربان توزنجیرمیشوم
در راستای عشق تودرگیرمیشوم
ازکودکی بزرگ شدم زیر بیرقت
شکرانۀ جوانی خود پیرمیشوم