آه آه از دام غفلت کهدو بالم را گرفت
فرصت پرواز تا اوجوصالم را گرفت
باز هم تکرار روزجمعه و دلواپسی
مثل یک بغضی شد و قالو مقالم را گرفت
آه آه از دام غفلت کهدو بالم را گرفت
فرصت پرواز تا اوجوصالم را گرفت
باز هم تکرار روزجمعه و دلواپسی
مثل یک بغضی شد و قالو مقالم را گرفت
بده در راه خدا من به خدا محتاجم
من به بخشندگی آل عبا محتاجم
از قنوت سحر مادرتان جا ماندم
پسر حضرت زهرا(س) به دعا محتاجم
برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن
دل های پر زماتم مان پر سرور کن
هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم
برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن
تنها زتو قصیده ی هجران شنیده ایم
یک بار شعر آمدنت را مرور کن
ای آخرین مسافر دنیا بیا شبی
از کوچه ی غریب دل ما عبور کن
((دل مرده ام قبول ولی ای مسیح من))
((یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن))
ای آخرین امید مکن نا امیدمان…
مولا به جان حضرت زهرا”س”ظهور کن
هاشم مصطفوی
قدم زدی و ردّ پا به من رسید
نفس کشیدی و هوابه من رسید
نیامدی , نیامدی, نیامدی
فقط بیا , بیا ,بیا به من رسید
این جمعه دوباره صحبت از تکرار است
درد همگان,دوریشان از یار است
تا جمعه هم عهدیتان ,مولا جان
شیعه به خدا ز هجرتان بیمار است
صبح جمعه که می رسد از راه
در فراق تو بر لبم آه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیه الله» است