دهه اول محرم

تماشات می کنم

شب ها به پای نیزه مناجات می کنم
وقتی به روی نیزه تماشات می کنم

هر روز ظهر مشک به دوشم ببین که آب
بین همه برای تو خیرات می کنم

رؤیایِ مادرانه

حس کرد در وجود خودش داغِ ناب را
رؤیایِ مادرانه پُر اضطراب را

بیتاب، اشک ریخته و غربت ِ پدر
از چشم های کوچک او برده خواب را

عروسِ برادرم

در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب
خیره مَشو به آب ببین سوختی رُباب

شرمنده‌ام کنارِ تو از رویِ مادرم
شرمنده‌ات شدیم عروسِ برادرم

عزیز الله

تو شدی محو من و آنچه خودت میدانی
من شدم عاشق این حال تو در مهمانی

اشتیاق تو به رفتن همه را حیران کرد
همه گریان و تو برعکس همه خندانی

ضربه پهلو

از کودکیش مثل پدر درد کشیده
همپای یتیمی چقدر درد کشیده

سخت است بفهمد که کسی درد کسی را
درکش نتوان کرد مگر دردکشیده

قاسم بن المجتبی(ع)

از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل

متن بازوبند او تفسیری از ایمان و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل

غصه نخور عمو

گیرم زره نیافتی عمه , کفن که هست
گیرم سپر نیافتی عمه , بدن که هست

گیرم سپاه مسخره کردند : بچه است
تیغم به خوبیه سر ازرق زدن که هست

گلی پرپر

شور و شوقم را ببین، یاور نمی‌خواهی عمو؟
اکبری یک ذره کوچکتر نمی‌خواهی عمو؟

تاب دوریِ مرا اینجا دل پاکت نداشت
قاسمت را پیش خود آنور نمی‌خواهی عمو؟

احلی من العسل

یک چشمه از عنایت چشم شما، عسل
خوشرنگ تر ز سرخی رنگ طلا، عسل
بسم الله است ذکر شروع عریضه ها…
اما شروع می شود این شعر با، عسل

غریبونه بخونیم

شبی ای کربلایی پیشِ ما باش
میونِ گریه‌ها و روضه‌ها باش
شبی شالی بکش روی چشمامون
شبی هم جایِ ما کرببلا باش

ذوالفقارست بحق

هست قالو به لبش گر که بلامی آید
از سما نعره لا حول و لا.. می آید
از حرم آمده و قبله نما می آید
بر دل کفر ببین شیر خدا می آید

جان فداى جانان

دست در دستِ عمه اش بود و
دلش اما میانه ى گودال
دید با چشم خود که افتاده
تن ارباب تا شود پا مال

دکمه بازگشت به بالا