خلوتم پر شده از خلوت ایوان بقیع
مثل شمعی شده ام بین شبستان بقیع
برسانید کمی تربت ویران بقیع
که شوم زائر آن زائر پنهان بقیع
رضا دین پرور
از حرم قرب خدای حسن
امر شده سجده به پای حسن
زر شدم از خاک عبای حسن
خلقت من بوده برای حسن
هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است
سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است
آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟
پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است
کاش یک شب بین دریای تو طوفانی شوم
آمدم در ساحلت غرق پشیمانی شوم
اشکهایم را درآور … یا بغل کن یا بزن
حاضرم با گریه هایم آبْ درمانی شوم
چقدر ترک مِی و باده و ساغر بکنم
نیمه شب آمده ام تا که لبی تر بکنم
کثرت معصیتم را به رخ من نکشید
آمدم چشمه ی جان را پُرِ کوثر بکنم
بار ما را حی داور می کِشد
قبل توبه، خط به دفتر می کِشد
دست ما خالی است، او دستش پُر است
از گداها ناز، بهتر می کشد
گوش مرا کشیدند، گوشم به ربّنا خورد
چشم گناهکارم، بر خانه ی خدا خورد
چوب خطای خود را خوردم گله ندارم
با گریه قلب تارم، آیینه شد جلا خورد
یا کریم العفو! یاغفارهایم را ببین
بی حیایم! توبه و تکرارهایم را ببین
آنقدر غرق گناهم که بُریدم از خودم
بنده ای آشفته ام، رفتارهایم را ببین
بنده ای که از خدا حرمت شکست
میهمان رب شد و بالا نشست
گرچه بد بود و خریداری نداشت
با بد و خوبش خدا کاری نداشت
دوباره چشم بیمارم پُر آب است
درستم کن که کار من خراب است
عطش دارم، کسی هم فکر من نیست
بجای چشمه اطرافم سراب است
خراب گریه های بی حدم باز
غرورم را شکستم آمدم باز
مزاحم نیستم که در زدم باز
شنیدم که کسی میخواهدم باز
ای خدا امشب مرا از مستی دنیا بگیر
سر بزیرم کن، سرم را از کرم بالا بگیر
روسیاهم در دلِ شب، راه را گم کرده ام
مثل نوری در دل تاریک من مأوا بگیر