سید پوریا هاشمی

قول

یک ماه گریه کردید در پای ماتم من
پس نوش جانتان باد! شیرینی غم من

روضه به روضه رفتید سینه زدید هرشب
زخم است سینه هاتان این است مرهم من!

شهر شام

خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضه جانسوز شهر شام شده

تمام شهر برای نظاره جمع شدند
عذاب حضرت زینب نگاه عام شده

بی رمق

سر سفره به غدا که نظرش می افتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش می افتاد

شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد*

فقط برای حسین

اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین
هزارسال بسوزم فقط برای حسین

حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من!
گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین

خاک مسیر کریم

خاک مسیر کریم سرمه ی چشم گداست
هرکه دراین جاده نیست فارغ ازین ماجراست

پرچم مشکی زدیم هیئت ما شد حرم
تا همه روشن شوند روضه حسابش جداست!

آلوده ام

 

هرچند دادم از دست حال عبادتم را
از من نگیر هرگز عرض ارادتم را

هرجوره خوب بودی با این بد گنهکار
اما ادا نکردم حق رفاقتم را

تربت اعلا

خاکی که بوسه زد به قدوم شما حسین
شد تا به حشر تربت اعلای ما حسین

عشقت امانتی خدا بین قلب ماست
چه منتی‌ گذاشته بر ما خدا!حسین..

تنور

قدم قدم سر پاک تو رفت و جا ماندم
برات عید گرفتند و در عزا ماندم

چه حکمتی ست که این گوشه جاشدی حتی
اسیر مطبخ نامردها شدی حتی

چشم‌ سنگین

خواهرت تفسیر کرد آیات قرآن تورا
سنگ‌خوردم تا نبینم سگ باران تورا

چندشب پیشم نبودی گیسویت اشفته شد
بعد من کی شانه‌ زد موی پریشان‌ تو؟!

شکسته زانویم‌

روا بود که گلایه ز روزگار کنم
چقدر بر جگرم درد و غصه بار کنم

به وحش‌ و‌ طیر سپردم مراقبت باشند
کسی نماند کنار تنت! چکار کنم

حرمت‌پنجاه ساله ام

دیدی شکست حرمت‌پنجاه ساله ام
دیدی نماز نافله ی من‌ نشسته شد

دستی که بوسه میزدیش صبح‌ و ظهر وشام
بین طناب شمر زنازاده بسته شد

امان نامه

شب تاریک و آسمان تاریک
کفر آماده و امام غریب
میروم خیمه خیمه میگردم
دلم‌امشب گرفته است عجیب

دکمه بازگشت به بالا