حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام
باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام
قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس
عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام
حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام
باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام
قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس
عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
دل شکسته آمدم ای یار..تحویلم بگیر
خسته ام بدجور ای غمخوار تحویلم بگیر
خواب می دیدم پیاده می روم کرببلا..
ظاهراً حالا شدم بیدار…تحویلم بگیر
دوباره زمزمهٔ راهیانِ نور شده
و باز دست گدا تا حرم چه دور شده
دلم عجیب زند شور ، عشق شیرینم
دوباره حاصل این چشم ، اشک شور شده
آه از روزی که از این روضه ها دورم کنند
یا زبانم لال از شال عزا دورم کنند
زندگی یعنی محرم زندگی یعنی حسین
مرگ من روزی ست که از کربلا دورم کنند
بعد از تو چهل مرتبه طوفان دیدم
من زلف تو را به نی پریشان دیدم
سرسبزی کوفه را بیابان دیدم
والله که سختی فراوان دیدم
گفتم که فراق را نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
یکی آورده با خود گریه های گاه گاهش را
یکی در کوله بار کهنه اش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
تکیه بر منبر تو دادم و بالا رفتم
روضه باعث شده تاخانه زهرا رفتم
پای من بسته شد از بار گناهان زیاد
دست و پابسته شدم روضه ات اما رفتم
از آن زمان که دور زِ کرب و بلا شدم
بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم
یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
عُمری ست گوییا که من از تو جدا شدم
عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم
گریه اگر کم است بگو بیشتر کنیم
جا مانده ایم, حوصله ی شرح قصه نیست
تربت بیاورید که خاکی به سر کنیم
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد!
سود کردم پیش تو! گرچه زیان بودم حسین
به شوق آسمان اینبار میگیریم پر از پا
شروع عاشقی در اربعین باشد اگر از پا
قدم ها می رود وقتی به سمت روضه رضوان
میان راه حق داریم نشناسیم سر از پا