شعر اهل بیت

یا عبدالعظیم حسنی(ع)

چشم پر گریه ای که رزق من است
علتش بندهء خدا شدن است
وصلِ یوسف به بوی پیرهن است
دست سائل به دامن حسن است

بابا حسین

دیدنِ دستای بسته اومدی
پیش کاروان خسته اومدی
حالا که دیگه نمیتونم پاشم
حالا که پاهام شکسته اومدی

دخترت خیلی گرفتار شده
مثل عمه دست به دیوار شده
یه چیزی میگم به هیچکسی نگو
چشام از گرسنگی تار شده

بگو تو خرابه بندم نکنن
بیشتر از این گله مندم نکنن
به خدا خیلی سرم درد می کنه
بگو از موهام بلندم نکنن

ناله هام به آسمون رسیده بود
بسکه زجر موی منو کشیده بود
جلوش و اگه نگرفته بودن
سر دخترات و هم بریده بود

شنیدم موی تو هم کشیده شد
خیلی طول کشید سرت بریده شد
شنیدم یکیش به کوفه برنگشت
نیزه هایی که واست خریده شد

کی روی سینه ت نشسته بابایی
چشمای نازت و بسته بابایی
هنوزم داره خون از لبت میره
دندونات و کی شکسته بابایی

حامد خاکی

بابا حسین

حال من از این خراب ترم بشه
کسی نیس که سایه ی سرم بشه
بدون عمه سفر نمیره که
یه چیزی بگید که باورم بشه

بوی محرم بوی غم

بسته ام پای ضریحت این دل بیمار را

یا ردم‌ کن از درت یا که شفایم را بده

هرکجا رفتم کسی درد مرا درمان نکرد

ای طبیب دردمندان تو دوایم را بده

یا حسین

ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد

ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده

حسین من

هرکس که نشد مَحرمتان یار شما نیست

نامَحرم اگر هست به دربار شما نیست

این هم ز سر لطف شما بوده وگر نه

این خار که زیبنده گلزار شما نیست

لبیک یا حسین

لبیک یا حسین که ماه محرم است
قلب تمام اهل عزا غرق ماتم است

هر جا صدای روضه‌ی تو می‌شود بلند
آنجا بهشت سینه‌زنان دو عالم است

جانم حسین

خورد در عالم ذر تا نظر ما به حسین
سجده کردیم که شد گرم سر ما به حسین

فاطمه دست کشیدست به چشم تر ما
گره خوردست اگر چشم تر ما به حسین

قید دنیا را بزن

آفتاب روز ها و ماه شب شو با حسین

فارغ از عجب و ریا کبر و غضب شو با حسین

کربلایی!مفت‌خود را دست این و آن نده

دستچین مادرش شو منتخب شو با حسین

چِشمه ی زمزم

ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم

قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم

میان این همه مخلوق برگزیده شدم
برای گریه به داغ تو آفریده شدم

اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافیست
یکی دو بار حوالی یار دیده شدم

باران رحمت

در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما
این سجده های روی تربت را نگیر از ما

هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما
این سفره ی پر خیر و برکت را نگیر از ما

دکمه بازگشت به بالا