قصه ی مجنون تو میدانی که چیست؟
یا جنونش بهرِ لیلاییِ کیست؟
از چه رو شد شهره بر خلقِ جهان؟
از چه عشقش شد عجین با جسم و جان؟
قصه ی مجنون تو میدانی که چیست؟
یا جنونش بهرِ لیلاییِ کیست؟
از چه رو شد شهره بر خلقِ جهان؟
از چه عشقش شد عجین با جسم و جان؟
گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم
گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام
به قصد قرب اگر نیّتِ سفر دارند
برای بال کشیدن هنوز پر دارند
ز چشم از جگرِ اشک ها چکیده شدند
همیشه طایفه ی اشک ها جگر دارند
قصد کرده است از وطن برود
پنجمین رکن پنج تن برود
این حسین است که غریب شده
کاش می شد که با حسن برود