دارم دلی که واله شیدایِ کوچک است
دارم سری که خاکِ قدمهایِ کوچک است
هرگز مباد!!لحظه ای از او جدا شدن..
چشمِ اُمید بر درِ والایِ کوچک است
دارم دلی که واله شیدایِ کوچک است
دارم سری که خاکِ قدمهایِ کوچک است
هرگز مباد!!لحظه ای از او جدا شدن..
چشمِ اُمید بر درِ والایِ کوچک است
حِـسّی از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است
جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانـــوی مُـطهّر متولّد شده است
خدا کُنَد زِ لبت یک سلام هم باشد
وَ سایهات به سرم مُستدام هم باشد
بریز گیسویِ خود را به شانههای نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد
سرمشقِ صبر , صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق , دخیلِ رقیّه است
مثل عموش , مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب , اَجر جزیل رقیّه است
میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده
دختری آمد از قبیله ی عشق
نذر راهش سبد سبد احساس
عالمی غرق شور لبخندش
کاشف الکرب حضرت عباس
روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم
واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم
از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند
گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم … تسـلیم
تو گفته ای که روضه برایت به پا شود
از کربلا به شام حسینیه وا شود
تاریخ از حماسه ی تو قد کشیده است
باور کنم که قد بلند تو تا شود ؟!
باز سر گشته و حیران شدهام
چه کنم سر به گریبان شدهام
مانده ام بی سر و سامان شدهام
شمعِ این شامِ غریبان شدهام
شهر شام و شروع ماتم بعد
همه در دست نیزه و نیرنگ
چه شده شهر غرق در شادی
آن طرف آتش و هزاران سنگ