در سینه آه , آتش و… در دیده اشک , خار
باید گریست در دل این روضه زار زار
ما با حسین آمده , با شمر میرویم
شرمنده باد , چرخ ستمکار روزگار
در سینه آه , آتش و… در دیده اشک , خار
باید گریست در دل این روضه زار زار
ما با حسین آمده , با شمر میرویم
شرمنده باد , چرخ ستمکار روزگار
چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم
که خلق جز تو نبیند تجلی از سویم
به جنگ آمده ام با کلام چون تیغم
حمایلم شده این ریسمانِ بازویم
روی نی گیسوی پریشانش
آسمان را به گریه می انداخت
گریه های سه ساله دختر او
کاروان را به گریه می انداخت
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر بزور آستین معجر به سر رفت
زودتر آمدهام زودتر احسان بکنی
اول صبح نگاهی به گدایان بکنی
باز هم روز سه شنبه شدهام مهمانت
رسم این است پذیرایی مهمان بکنی
کم شده سایه ات از روی سرم, می ترسم
از شب بی تو الا ماه حرم می ترسم
آنقَدَر بر سرم این راه بلا آورده
از بلایی که نیامد به سرم می ترسم
پَر در می آورم
هرجا که نامِ نامی دلبر می آورم
تااوجِ آسمان
پَر می زنم پیاله نَه کوثر می آورم
عقیده ی همه یاران به اتفاق این است
که اشک شور بیاد حسین شیرین است
کنار قتلگه تو به گریه جان دادن
ز وعده ها که به خود داده ام یکی این است
الا که تا سر نی بال و پر درآوردی
بگو چگونه شد از دِیر سر درآوردی
چراغ خانۀ زهرا! میان کافِرها
در این مکاشفه قرص قمر درآوردی
چه روضه اى که مقرم, مفید و شیخ صدوق
نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق
چه روضه اى که در آن لطمه مى زنند علما
سر عزیز پیمبر کجا, کجا صندوق؟
در پیش نگاه داغدارم
صد حیف اگر برادرم رفت
عباس نبود,حرمله بود
عباس که رفت معجرم رفت