نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران
در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران
نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران
در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران
از سر ِناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده
همه دیدند که زینب سر قبر افتاده
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
کاروانی میرسد از کوچه ی آزارها
کاروانِ زینبِ غمدیده و بیمارها
مانده از باغ بهارِ مرتضی و فاطمه
ساقه هایی زخم و نیلی از هجوم خارها
با خود اینگونه بیاد آورم اینک سخنت
چاره ای نیست بجز سوختن و ساختنت
گفتی آنروز:خدا کشته مرا خواسته است
دیدم از عهد و وفایت که بخون خفته تنت
بعد از این, ای خواهر مظلومه, راحت گریه کن
آمدی از راه با رنجِ اسارت, گریه کن
ناله کن, نوحه بخوان, تا کعبِ نِی در کار نیست
کربلا را بیمه کن با اشکهایت, گریه کن
آمد به دنبال سرت خواهر پیاده
آمد به دنبال تو تا آخر پیاده
با قد خم از کربلا تا شام آمد
همراه جمع قافله مادر پیاده
کرمت ذاتیه الحق میتونی
یه گدا رو یک شبه آقا کنی
محاله شما بهم بگی برو
محاله که دستامو رها کنی
این شهر خالی جای ماندن نیست
اینجا برای زندگی سخت است
هرکس که این شب ها کنار توست
الحقُ والانصاف خوشبخت است
یادت می آید زیر پرچم گریه کردیم
هرجا حسین گفتند , در دم گریه کردیم
تا کربلا رفتیم و با هم روضه خواندیم
تا کربلا رفتیم و با هم گریه کردیم
در کار عشق , باز شکایت به ما رسید
اینبار هم که , داغ زیارت به ما رسید
رزق طریق و روزیِ رفتن به دیگران!
از فیض اربعین تو حسرت به ما رسید
دوری تو سخت گریان کرده سنگ و چوب را
مثل من دارند هر دم حس دلآشوب را
قصهی هجر تو را با صبر گفتم, غصه خورد!
درد دوری تو آخر میکشد ایوب را