شعر ساهپوشان

غرق نور کن

بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن

چشم امید من به دوتا قطره اشک بود
این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن

تو باغ گلی

ما جمله هوادار تو هستیم آقا
عمری است گرفتار تو هستیم آقا
کافی است که لب تر بکنی ، می میریم
ما میثم تمار تو هستیم آقا

آشفته شده زلف پریشان تو در باد
ای حنجره‌ی ملتهب از سرخی فریاد

در حنجره‌ی باد رها شد نفس تو
تا داد جهان را شرر آه تو بر باد

قرار دل بی قرارم حسین
هوای همیشه بهارم حسین
“من از کودکی عاشقت بوده ام”
هنوزم تو را دوست دارم حسین

السلام

السلام ای امام نوکرها
پاسخت التیام نوکرها
عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
هست حرف تمام نوکرها

ماه عزا آمد

ماه عزا آمد دل عالم گرفته
زهرا بُنَیَّ یا بُنَیَّ دم گرفته

هرکس به هر نحوی عزادار شما هست
حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته

فرقی ندارد

فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است
هرجا که می‌گویم حسین آن‌جا بهشت است

هر روز از این روضه به آن روضه دویده
حق دارد آن‌که گفته این دنیا بهشت است

هل من ناصر

چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند

هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند

دم‌نوحه‌

اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید
دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید

دارد صدای قافله از دور می‌رسد
اسفند وقت آمدنش را بیاورید

دل‌شوره داشتم

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با این‌همه گناه مرا انتخاب کرد

هرکس شنید ناله‌ی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

بهار سینه زنان

رسیده است محرم…بهار سینه زنان
نگاه کن به دل بی قرار سینه زنان

تمام دلخوشی ام این شده که روز حساب
مرا حساب کنی در شمار سینه زنان

جانم حسین(ع)

همین که در محرم تو روضه خوانده می‌شود
دل همه به کربلای تو کشانده می‌شود

فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می‌شود

دکمه بازگشت به بالا