شعر شب پنجم محرم 1401

عموجان

حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کرده‌ام

عمه دستم را گرفته بود اما آمدم…
فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام

برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست

جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست

عمو حسین

پس از او رخت بر بسته طراوت از چمن اینجا
نباشد او به پایان می رسد دنیای من اینجا

بیا ای مرغ روح من قفس را بشکن و پر زن
خودت را در هوایش کن رها از بند تن اینجا

دکمه بازگشت به بالا