شعر شهادت ابن الحسین

ای شبیه حضرت طاها

ای قدت..رعناتر از طوبا..برو آهسته تر
ای شبیه حضرت طاها..برو آهسته تر

می روی و می بری دل را به همراهِ خودت
باشد ای تازه جوان بابا..برو آهسته تر

هوا ز جور مخالف

لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد

مکید آن لب و شد عشق ، التیام علی

به دید لشگریان گر چه بود ، پیغمبر

تمام بغض عدو بودد ، بهر نام علی

صبر کن ای سروقامت

بچه‌ها با گریه می‌گیرند پاهای تو را
بوسه‌باران می‌کند عمه سروپای تو را

قبل رفتن از حرم بابا کمی قرآن بخوان
عمه خیلی دوست دارد صوت آوای تو را

بدنی پاره پاره

سپاه شمر رسیدند درهمش بکنند
به تیغ و نیزه سپردند تا کمش بکنند

قرار بود که باشد مقطعه بدنش
عیان که شد نوه ی فاطمه ست می زدنش

جانم علی

دق ام دادند جانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم خوش قدّ و بالا
فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟

ولدی

صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد
پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد

من و لیلا به روی چشم بزرگت کردیم
عمر ما قدوبالات منظم باشد

داغ جوان

یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید

پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید

ولدی

گیرم کسی نمانده برایت، خدا که هست
راهی اگر نمانده برایت دعا که هست

دل را ببر به رشته ی لطف خدا ببند
جلوت نبود گوشه ی خلوت سرا که هست

یا رضیع الحسین(ع)

پسرم در تب و تاب است خدایا چکنم؟
تشنه ی جرعه ای آب است خدایا چکنم؟

قحطی افتاده..همه تشنه لبان ناله کنند
بهرِ این طفل که خواب است خدایا چکنم؟

یا علی اصغر(ع)

فرقی نداره دیگه روز و شبش
یکی دو روزه خیلی خشکه لبش
هرکاری کردیم ولی فایده نداشت
یه ذره هم پایین نیومد تبش

بیچاره مادرش

بالا گرفت دستش و شد گرم گفتگو
رحمی نکرد بر لب شش ماهه هم عدو
تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو
شد رنگ خون، سفیدی قنداق طفل او

حرمله خیر نبینی

به عزیز دل خیمه نظرش افتاده
هلهله باز به جان جگرش افتاده

مانده ام تیر مگر قحطی صید آمده است
که به یک حنجر کوچک گذرش افتاده

دکمه بازگشت به بالا