شعر شهادت اهل بیت

ام‌المؤمنین

هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد
یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد

آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود
پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد

مادر

ای ا‌ولین رکابِ برای پیامبر
ای پارکاب ، هستِ فدای پیامبر

تنها نه اینکه معنی نام تو برکت است
خیر تو معجزاتِ عصای پیامبر

ام الائمه

مسندنشین عالم بالا خدیجه
فخر قریش و همدم طاها خدیجه
ام الائمه مادر زهرا خدیجه
مادربزرگ زینب کبرا خدیجه

ام المؤمنین

اگر در سرنوشتت نیست تا “ام البنین” باشی
فقط زهرای تو کافیست “ام المؤمنین” باشی

شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر
خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی

ام المومنین

هم میان آسمان هم در زمین
می درخشد نام تو همچون نگین

این مدال قیمتی از آن توست
اولین بانوی این دین مبین

خدیجه الکبری

شعر را باید دوصد دیوان و دفتر داشتن
تا از آن بانو مگر یک واژه در بر داشتن

من به فهم ناقص خود اینقدَر دانسته‌ام
می‌توان در وصف او یک عمر منبر داشتن

ولایت محور

او که الگوی ولایت محوری فاطمه است
یا خدیجه حک روی انگشتری فاطمه است
نیست ام المومنین هر زوجه ی ختم رسل
شرط ام المومنینی مادری فاطمه است

یا خدیجه الکبری

مرغ دلم جلد آسمان خدیجه است
دست دخیلم بر آستان خدیجه است

لطف رسول خداست شامل حالش
هرکه از اقوام و دوستان خدیجه است

حضرت مادر

تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول
توراست همسر و دختر توراست شخص بتول

زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست
فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول

مادر

رفتی و بعد از تو پیغمبر بدونِ یار شد
در میانِ دشمنان بی همدم و غمخوار شد

سختی شعب ابیطالب دو چندان شد سپس،
کوه غم ها بر سر و روی رسول آوار شد

مظهر تقوا

دریای صبر و مظهر تقوا خدیجه است
استاد حلم و معنی غَرا خدیجه است

کوه وفا و معدن جود و یَم کرم
سرچشمه ی فضائل دنیا خدیجه است

امّ المومِنین

و هر حرف و حدیثی آیه ی قرآن نخواهد شد
زنی غیر از خدیجه اسوه ی ایمان نخواهد شد

به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر
به جز او هیچکس همصحبتِ قرآن نخواهد شد

دکمه بازگشت به بالا