چه ها رقم زده ای ای خدا برای حسن
که کوچه می شود امروز کربلای حسن
«خدا به خیر کند» گفته و ولی این بار
قرار نیست اجابت شود دعای حسن
چه ها رقم زده ای ای خدا برای حسن
که کوچه می شود امروز کربلای حسن
«خدا به خیر کند» گفته و ولی این بار
قرار نیست اجابت شود دعای حسن
دخترعمو! عقد من و تو آسمانی ست
روی زمین جایی برای ما دوتا نیست
قلب من و جسم تو خیلی شکل هم شد
روی دوتایش از شکستِ غصه جا نیست
همدست شد مسمار با دیوار ، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد ، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بی هوا در
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت
این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت
از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان
تنها گذاشت من را آنکه به من وفا داشت
طوری شده خانه حسن هر بار می گرید
انگار همراهش در و دیوار می گرید
رازی میان سینه دارد که نمی گوید
هر وقت کوچه می رود بسیار می گرید
ماه چون لیل و نهارش می گذشت
چرخهء غم در مدارش می گذشت
آنکه عطرش عرش را پر کرده بود
زرد و پائیزی بهارش می گذشت
بعد از تماس دست تو با دست یخ کردم
افتاد اشک گرم تو بر گونه ی سردم
خورشید تو حالا شده رنگین کمان تو
سرخم… کبودم… سبزم و نیلی ام و زردم
استعانت گر کند ما را خدای فاطمه
سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه
یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد
هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
غزل در اوّلین بیت خودش پژمرد و پرپر شد
همین که قافیه در دوّمین مصراع ، مادر شد
بدین علّت که او خیر کثیر و نورالأخیار است
کنارش برکت عمر علی چندین برابر شد
زخمی تر از بال و پرت بال و پری نیست
زخمی تر از پلک ترم پلک تری نیست
در این سه ماهه آب رفته پیکر تو
در بستری انگار اما پیکری نیست
مامور به صبرم از خداوند
فهمید و به خانه آتش افکند
ما بین حیاط خانه ی من
زهرای مرا زدند و رفتند