انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطهی “فا” علی و نقطهی “با “فاطمه است
کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطهی “فا” علی و نقطهی “با “فاطمه است
کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است
ای تاجدار و رهبرِ افلاکیان علی
خانه نشین ز جاهلیِ خاکیان علی
ای آیه آیه مُصحفِ حق در ثنای تو
جان نذر کرده سوره ی کوثر به پای تو
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست
پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست
بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا
شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست
قنوت اوست تجلی جار ثم الدار
زنی که می کند ایثار لحظه ی افطار
شمیم و شبنم و شمشاد هر سحر دارند
برای بوسه به چادر نماز او اصرار
هر که از سفره یِ ایمان تو شک بردارد
بِروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد
آسمانِ سرِ ما سایه یِ اولاد علی ست
پس محال است که این سقف ترک بردارد
حال من خوب است، اما بشنو و باور نکن
پس بمان و روزگارم را از این بدتر نکن
یا به دستِ ناتوانت اینقدَر زحمت نده
یا نه؛ چشمان مرا با گریههایت تر نکن
باغ هستی بی صفا می شد اگر زهرا نبود
عطر گل از گل جدا می شد اگر زهرا نبود
تیره گی در اولین برخورد با خورشید عشق
چیره بر آئینه ها می شد اگر زهرا نبود
این ماه سوم است گرفتار بسترى
شکر خدا که ظاهراً امروز بهترى
چیزى نگفته ام به کسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى
دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است
هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است
اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است
هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است
وقتى عذاب مىکشى و کار مىکنى
این سقف را بر سرم آوار مىکنى..
زحمت نکش عزیزِ دلم ! خسته مىشوى
وقتى که کار با تنِ تبدار مىکنى
بالشش نم دار از اشک و تنش تب دار شد
پیش چشمش ماجرای تیره ای تکرار شد
دست در دستان مادر در میان کوچه بود
در مسیر خانه اش گل رو به رو با خار شد
می خواست از دوش عزیزش بار بردارد
چندین قدم در یاری دلدار بردارد
با بار شیشه آمد و زهرا دلش می خواست
تا سنگ از راه عبور یار بردارد