به روی دست پدر با رخی منیر رسیدی
صغیر بودی و در عزم خود کبیر رسیدی
به روی دست خدواند جای توست علی جان
لباس رزم تو قنداقه شد امیر رسیدی
به روی دست پدر با رخی منیر رسیدی
صغیر بودی و در عزم خود کبیر رسیدی
به روی دست خدواند جای توست علی جان
لباس رزم تو قنداقه شد امیر رسیدی
این همه نیزه و شمشیر و سپر لازم نیست
موقع کندن گل تیر و تبر لازم نیست
در جدالی که فقط خطبه قرائت می شد
طفل معصوم زدن را ، به نظر لازم نیست
مبهوت این آیینه اند اختر شناسان
شمس الشموسی سیرتان،گوهرشناسان
پروانه های روزه دار ودائم الذکر
یاهو کشان بی نشان،حیدر شناسان
سکوتِ نگاهش جلو چشممه
نبودش رو سخته تصوّر کنم
به داغش دلم کرده عادت ولی…
چجوری جای خالیش و پُر کنم؟!
گاهی وقتا توی خواب آروم میشه
علی آروم شه رباب آروم میشه
بخدا چیز زیادی نمیخواد
با یکی دو قطره آب آروم میشه
هوهوی تیر آمد و قلبی شکسته شد
چشمان شیرخواره فقط باز و بسته شد
از تند باد اتش تیر سقیفه ای
چشم حسین کاسه ی در خون نشسته شد
حسین بود سوأل و جواب حرمله بود
دلیلِ شرمِ حسین از رُباب حرمله بود
رُباب هاجـــر و دشـــتِ بلا شبیهِ مِنـا
رُباب اشـکِ فرات و سراب حرمله بود
بی هوا تیر سه پر بوسه به حلقومت زد
دست من هست اگر نه سر تو می افتد
گردنت بند به مویی شده بر دستانم
بدنم بی حرکت مانده و سرگردانم
شده آب آب حرم بی جواب
کمی روی دستان مادر بخواب
ببین مادرت از خجالت شد آب
چه کردی تو با حال و روز رباب
لبانت ترک خورده شرمنده ام
از این چشم آزرده شرمنده ام
سکوتِ نگاهش جلو چشممه
نبودش رو سخته تصوّر کنم
به داغش دلم کرده عادت ولی…
چجوری جای خالیش و پُر کنم؟!
وسط خطبه ی من بود که پیش نظرم
تیری از چله رها،خورد به حلق پسرم
دست و پا میزد و من در عوض اش جان دادم
گریه ها کرد به حال من و او چشم ترم
قرار بود که حیدر شوی علی اصغر
شبیه ساقی کوثر شوی علی اصغر
قرار بود مثال علیِ اکبر هم
علیِ اکبر دیگر شوی علی اصغر