شعر شهادت حضرت علی النقی

ایهاالنقی

تاریک بود دور و برت ایهاالنقی
سویی نداشت چشم ترت ایهاالنقی

خون می‌گریست بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پسرت ایهاالنقی

سلام حضرت هادی

علی الدوام‌ نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!

سوار کشتی شان‌ میکنند سگ را هم..
کنار نوح‌ که هستم چه غم ز طوفانم

دار العزا

در غربت این شهر چون جانت فدا شد
شرمندگی از تو نصیــب سامرا شد

این خاک اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَایٰ بود
بعد از عـروجت تا ابد دار العزا شد

میان شهرِ غریب

میان شهرِ غریبی که آشنایی نیست
برای ماندنِ مردی غریب، جایی نیست

شبیه گیسوی بی‌شانه در بیابانی
گره به کار بیافتد؛ گره‌گشایی نیست

سلاله‌ی زهرا

در دلت لحظه‌های آخر عمر
کوهی از غصه‌ها و از غم‌هاست
چه بگویم، خودت که میدانی
زهر ارث سلاله‌ی زهراست

لطف و احسان و کرم

گریه و شیون ما باطن هرچه شادی است
نوکری کردن ما عزت مادرزادی است
هر دم و بازدمم برلب مان یا هادی است

لطف و احسان و کرم کار مرام هادی است
سامرایی شدنم دست امام هادی است

غصه و غم

همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد

و یا به قصد  جسارت به قعر  زندان بُرد…

برای این که علوم از تو منتشر نشود

میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد…

امام تنها

منم اون امام تنها
که تو موج غم اسیرم
دورم از شهر و دیارم
توی بی کسی میمیرم

علیک السلام

گفتم توسلی کنم امشب بنام تو
ای عبد صالحی که بُوَد حق کلام تو

همراه فطرس است همیشه سلام من
دارم امیدها به علیک السلام تو

سوز ناله ی تو

همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
“یا إهدنا الصراط”ِ نماز مقربین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

شکوه غربتت

شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را
گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را

شکوه غربتت،شراره زد به قلب کائنات
گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصراط

دور از وطن

عمر تو مثل علی با بی کسی سر می شود
خط به خط شرح حالت گریه آور می شود

می برد دشمن تو را در بدترین جاهای شهر
سامرا شرمنده از روی پیمبر می شود

دکمه بازگشت به بالا