شعر شهادت حضرت محسن

احراق باب

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم

از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

از غرورم نمانده هیچ اثری
هستیم را گرفت میخ دری

مادرم را به پیش چشم علی
بی هوا می زدند چل نفری

جای خالی مادر

گیرم که در درست شود سر چه می شود
سر را شکست عاقبت در چه می شود

گیرم دوباره حرمت این خانه حفظ شد
یک عمر جای خالی مادر چه می شود

مصیبت کبری

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت
باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز
شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

هجوم به خانه

شکسته شد در و ای وای خانمم افتاد
هجوم لشکر و ای وای خانمم افتاد
مسیر معبر و ای وای خانمم افتاد
نگاه دختر و ای وای خانمم افتاد

احراق باب

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آعاز خزان گشت بهارم
از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

طفل فاطمه

اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد
نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد

تو جرم واضحشانی, چه قدْر ازتو نگفتند
که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد

یا محسن

پای تو اهل بکا کم میارن
صائبا محتشما کم میارن
واسه تو شعر و قصیده کم میگن
واسه مدحت شعرا کم میارن

مشت میکوبند

آمدند از جفا چهل نفری
سوی بیت خدا چهل نفری
میهمان میرسد گمانم باز
میهمان از کجا ؟ چهل نفری؟

نزن

جمعیت آنطرف و این طرف در مادر
میشود در همه جا جوشن حیدر مادر
هیزم جمع شده,حمله لشکر,مادر
پاگرفته همه جا ناله ی مادر مادر

کوتاه بیا

شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد

می خواست

بر جان خانه کینه ای شعله ور افتاد

آنقدر زد آنقدر زد آخر در افتاد

ای کاش می چرخید از لولا در, اما

در وا نشد افتاد, روی مادر افتاد

دکمه بازگشت به بالا