شعر شهادت مادر سادات

یافاطمه

اصل و فرع آفرینش درخور ذاتش نبود
هیچکس شایسته‌ی درک مقاماتش نبود

ذکر یا‌فاطر همان آیینه‌ی یافاطمه است
جوهر فهم بشر یارای اثباتش نبود

واویلا

تا بسوزد پردهٔ کعبه بسوزد بیت وحی
کینه، هیزم برد در پشت در بیت رسول

زد ملک آرام این در را ، عمر هم با لگد
نه فقط بر در که بر پهلوی زهرای بتول

مـولا جان

صدایِ ناله های دَر می آید کیست مـولا جان ؟
نمی دانم ولی انگار مُحتاج است ، زهــرا جان

برایِ نـــان ، فقـــیران اینچنین در را نمی کوبند
مگـــر آنها که می خواهند بِستانند از مــا جـــان

مادر حسن

از من گرفتی رو؟ نبینی شوهرت را؟‌
یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟

من خوب میدانم دلیلش چیست زهرا
اینکه نبینم صورت نیلوفرت را

ذکر یا زهرا

درِ ورودیِ جَنَّت،حریم ساحت توست
بهشت؛گوشه‌ی دنجِ حیاط‌خلوت توست

صدای پهنه ی لاهوت،ذکر یا زهراست
میان عالم بالا همیشه صحبت توست

حلالم کن

الا مادر شکسته پرّ و بالم
تو رفتی از غمت من در ملالم
نبودم تا سپر گردم برایت
حلالم کن حلالم کن حلالم

آه

کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در

وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در

صدای فاطمیه

از کوچه می آید صدای فاطمیه
حیِّ علی بزمِ عزای فاطمیه
تا سایه ی عرشِ الهی پرکشیده
بالی که وا شد در هوای فاطمیه

یا زهرا (س)

محض وجود فاطمه ماهمگی در عدمیم
هر چه نگارد او شود ما اثر آن قلمیم
قدر و قضا ندیم او خلق اثر قدیم او
ملک مکان حریم او ما همگی بی حرمیم

فخر خدا

می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نور علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

ای روزگار

ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش

جلوه‌ی عفت و حیا

سال‌ها بی‌قرار بودم من
بی‌قرار نگار بودم من
که به حسرت دچار بودم من
بسکه چشم‌انتظار بودم من
گره‌ام بعد سال‌ها وا شد

دکمه بازگشت به بالا