شعر طلیعه ماه محرم

به عشق تو

به عشق تو ای یار گفتم حسین
همین اول کار گفتم حسین

خداییش این یازده ماه را
به امید دیدار گفتم حسین

پیراهن مشکی

مکروه اگر بر دیگران بر ما ثواب ست
پیراهنم مشکی ست اما آفتاب ست

در وقت غم این جا نمازم باز گردد
در ماه غم مثل دلم در پیچ وتاب ست

مستحقم سائلم

مستحقم سائلم بی چیزم و دستم دراز
التماست می کنم در روی من بگشای باز

آبرویم رفت رسوا گشتم و خار و خفیف
هر کجا بردم به غیر از خانه ات روی نیاز

جانم حسین

آری اگرچه دست هجران بسته بالم را
بستم کنار مرقدت پای خیالم را

روزی که از داغ تو گریه می‌کنم خوبم
از وضع چشمم می‌توان فهمید حالم را

این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضه‌خوان بخوان، که دوباره محرم است

با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است

حی علی العزا

خوب است که از خود خبری داشته باشم
بر حال خرابم نظری داشته باشم
 
ای کاش که در روضۀ شب‌های محرّم
با لطف شما چشم تری داشته باشم

دلم داره می لرزه

از سر صبح دلم داره می لرزه
چه اضطرابی داره خواهرتو
کم بشه مویی از سرت می میرم
تو رو به من سپرده مادرتو

بوی محرم بوی غم

بسته ام پای ضریحت این دل بیمار را

یا ردم‌ کن از درت یا که شفایم را بده

هرکجا رفتم کسی درد مرا درمان نکرد

ای طبیب دردمندان تو دوایم را بده

یا حسین

ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد

ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده

حسین من

هرکس که نشد مَحرمتان یار شما نیست

نامَحرم اگر هست به دربار شما نیست

این هم ز سر لطف شما بوده وگر نه

این خار که زیبنده گلزار شما نیست

لبیک یا حسین

لبیک یا حسین که ماه محرم است
قلب تمام اهل عزا غرق ماتم است

هر جا صدای روضه‌ی تو می‌شود بلند
آنجا بهشت سینه‌زنان دو عالم است

جانم حسین

خورد در عالم ذر تا نظر ما به حسین
سجده کردیم که شد گرم سر ما به حسین

فاطمه دست کشیدست به چشم تر ما
گره خوردست اگر چشم تر ما به حسین

دکمه بازگشت به بالا