شعر عید غدیر خم

یا حیدر کرار

دستی که نبی گرفته بر بالا دست
یک عمر به او سپرده دل حالا دست

تنها نه ابوتراب ، میدانم او
دارد به طلوع مهر و بر دریا دست

یا علی

دلم مشغول او بود و سرم را مشغله میداد
به دورش گشته ایم هروقت اذن هروله میداد

مُعَطَّل که نمیماند کسی بر درب این خانه
به او تا رو زدیم روزیِّ ما با حوصله میداد

علی ولی الله

تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو بده باده عجیب می طلبد

ما گدای تو ایم

ای حبیبِ مجیب تر ز پدر
رحمتِ مهربان تر از مادر

ما گدای تو ایم از اول
ما گدای تو ایم تا آخر

با تو عشق آغاز گردد

در غدیر آمد نِدا، قُل یا نَبي
لا اَمیــرَ المُومِنین إلّا عَلي

عرشیان گویند با صوت جَلي
لا اَمــــیرَ المُـومِــنیــن إلّا عَلي

یا امیرالمؤمنین

منّتِ یک عمر پای تو گدایی می کِشم
نامِ زیبای تو را با دلربایی می کِشم
یا امیرالمؤمنین بدجور وابسته شدم
گوشه ای افتاده ام من بینوایی می کِشم

فقط حیدر امیرالمومنین است

اگرچه جای پایش در زمین است
صدایش جاری از عرش برین است

هرآنچه خواستید از او بپرسید
به افلاک آشناتر از زمین است

لا فتیٰ الّا علی

در منا اینگونه مولایم سخن آغاز کرد
ذکر حیدر را به گوش مردمان آواز کرد

در اخوت جز علی کس با نبی محرم نبود
مصطفی را در جهان غیر از علی محرم نبود

علی علی جانم

نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم

روحی فداک

روحی فداک مرد خدا،مرتضی علی
احیا شدم به ذکر مدام تو یاعلی

روز حساب وعده ی میزانِ هر عمل
معنا گرفت واژه ی حق از شما علی

ولای علی

برد پیمبر به شانه پای علی را
تا که ببینند خلق جای علی را

روز قیامت پناهگاه ندارد
هرکه ندارد به دل ولای علی را

ناد علی

دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد
زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد

خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه
ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد

دکمه بازگشت به بالا