شعر عید مبعث

اقرأ..

مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است

احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است

یا نبی الله

مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد

به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد

آقا علی

راحت برو راحت بیا هرجا علی هست

اصلا چرا احساس غربت تا علی هست؟!

فورا برو بتخانه را ویران سرا کن

حالا که روی شانه ات آقا علی هست

یا محمد

به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا

عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا

عید مبعث

گیسوی تو برای پریشان شدن بس است
چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است

دلدار اگر تویی به خدا که برای ما
بیدل‌ترین قبیله ی دوران شدن بس است

یا نبی الله

در غار حرا سینجلی می‌گویند
از نور نبی و از ولی می‌گویند
تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد
الله محمد و علی می‌گویند

دین

به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل

رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل

بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو

به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل

بسمِ اللهِ النّور

آمد بهار و صد بهار آورده با خود
از آسمان بوی نگار آورده با خود

سر چشمه ی فیضِ خدا تاجِ نبوّت
هفت آسمان را رستگار آورده با خود

شعر مبعث پیامبر (ص)

تازه مسلمانم مسلمانِ محمد
عاشق شدم امشب به قرانِ محمد

معلوم شد سررشته کار دلِ ما
دست ابوذر بود و سلمانِ محمد

یا نبی الله

اقرأ… بخوان هر آنچه که از او شنیده‌ای
مهتاب رو! بگو که از آن سو، چه دیده‌ای؟

افسانه بود قبل تو، رویای عاشقان
تو پای عشق را به حقیقت کشیده‌ای

یا رسول الله

السلام ای اشرفِ پیغمبران
ای فدای تو تمامِ انس و جان

السلام ای شهریارِ ذوالمِنن
ای تو خورشید همه کون و مکان

إقرأ بسم ربّکْ

شد قلبمان مسرور، إقرأ بسم ربّکْ
شد عیش؛ جفت و جور، إقرأ بسم ربّکْ

ختم الرُسُل شد انتخاب از جانب حق
جبریل شد مأمور، إقرأ بسم ربّکْ

دکمه بازگشت به بالا