شعر فاطمیه

خزان گشت بهارم

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم

از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

وای مادر

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

مدینه غرق عزا

شهرمدینه غرق عزاگشته درغم است
مهمان خانه نبوی کوه ماتم است
زهرا زداغ هجربود دل غمین وزار
باز این چه شورش است که درخلق عالم است

یا مظلوم

به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید

غنچه ناخورده شیر

اولین محکمه عدل الهی محسن است

آنکه شد کشته ولی در بیگناهی محسن است

غنچه ناخورده شیری که پیمبر نام او

انتخابش کرده بااِذن الهی محسن است

ذره ذره سوخت

ذره ذره سوخت و خاکسترش را جمع کرد
از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد

بیشتر محض رضای خاطر آئینه بود
این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد

یک زن مظلومه

خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است

کاش لولای در از سمت دگر باز شود
در اگر باز به داخل بشود دردسر است

از غرورم نمانده هیچ اثری
هستیم را گرفت میخ دری

مادرم را به پیش چشم علی
بی هوا می زدند چل نفری

طلوع ماتم

دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرم بود

بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود

ای کودکِ مادر

روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر..برو

گرچه دلبندِ منی امّا بقربانت شوم..
بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو

در پشتِ ابرِ تیره

در پشتِ ابرِ تیره مگر آفـتـاب نیست
محسن مگر دلیلِ غمِ بوتراب نیست ؟

تاریخ ، نام قاتلِ زهرا چه بوده است ؟
یادم نبود مَصلحتی در جــواب نیست

بر پهلویِ زهرا مزن

ای عدو از کینه ی مولا مزن
با لگد بر پهلویِ زهرا مزن

ای عدو رحمی نما بر حالِ او
پشتِ این در مانده او تنها مزن

دکمه بازگشت به بالا