شعر فراق امام زمان

دنبال چشمانت بگردد

چشمم کجا دنبال چشمانت بگردد

سوریه,مکه,کربلا یا اینکه مشهد

هر هفته چشمانم به سوی آسمان است

شاید بتابی بر دلم آقا تو شاید

ای کاش…

کاش منّا شوم وغرق محبت باشم

کاشف الکرب تووشیعه ی مثبت باشم

جذبه ی عشق تو با این دل دیوانه چه کرد

بارقیبان شب وروزم به رقابت باشم

تاکی برای آمدنت لحظه بشمرم

تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم

از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم

آقا دلم برای شما لک زده ولی

می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم

بهاربی تو

باز هم میرسد بهار,ولی

باز پاییز سرد در راه است

ای بهار همیشگی بازآ

بی تو عمر بهار کوتاه است

دوبیتی

امیر بى قرینه کى مى آیی؟
کشم ناله ز سینه کى مى آیی؟
عزیزم فاطمه س چشم انتظاره
سحر خیز مدینه کى مى آیی؟

ولی عصر(عج)

این جان که تمام شد تو می آیی , نه ؟

قرآن که تمام شد تو می آیی , نه ؟

من چتر به دست منتظر در راهم

باران که تمام شد تو می آیی , نه ؟

قاسم اسدی

 

هر آن چه گریه بریزم

هر آن چه گریه بریزم بهقلب شعله ورم

دوباره سر رود آتش ازآتش جگرم

غم فراق تو و هجر ایندو ماه عزا

دو غصه می شود و بیشترزند شررم

از کودکیم تا حالا…

 

خاطرم هست که از کودکیم تا حالا…

در دلم ریشه دوانده غم دوری شما

 قطره آبم که سرازیر شدم از سر کوه

که مگر قبل بخــارم برسم بر دریــا

آقا حوصله داری؟؟

من حرف دارم با تو آقا حوصله داری؟؟

فکرشما هستم میان خواب و بیداری

تاکی نشینم پای تقویم فراق تو ؟؟

دیگربس است این جمعه های سرد و تکراری

کبوتر دل ما

کبوتر دل ما جمعه را مروری کرد

برای آمدنش ندبه غرق شوری کرد

خدا کند برسد جمعه ای که برگویند

ز کعبه آن گل نرگس,عجب! ظهوری کرد

سهمیه ی امام رضایی

آقا سلام! سوز و نوایی به ما بده

هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب

آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

انتظارها

خدا کند به سر این انتظارها برسد

زمان مرگ خزان بهارها برسد

نشد اگر برسم من به پای بوسی تو

خدا کند که از آن سو غبارها برسد

دکمه بازگشت به بالا