شعر محرم 1401

آقای من

مادرم بارها به من می گفت
از در خانه اش نرو جایی

سر این سفره است در دنیا
نوکری می کنی و آقایی

یا ولی الله

سنگین شده اگرچه پروندهء گناهم
من را خریدی آخر با نامهء سیاهم

بسکه رهات کردم از خیر من گذشتی
بسکه گناه کردم نگذشتی از نگاهم

حسین من

باغِمان سرسبز، آب اشک و هوایش روضه هاست
آستانِ نوکری سنگِ بنایش روضه هاست
بهتر از این نیست نسخه، بیخودی جایی نگرد
هر که می گردد به دنبالِ شفایش ، روضه هاست

یا حسین

گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین
دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین
من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی
بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین

حسین من

هر گدایی که در این قافله حاتم نشود
هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود

ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم
سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود

راه و رسم عاشقی

این راه و رسم عاشقی آخر ندارد
عالم به غیر از کوی او بهتر ندارد
دربار شاهان جهان را گر بگردی
جمله امیری همچو او نوکر ندارد

به وقت عشق

تا جانمازم را به وقت عشق بو کردم
من با خدا و با تو آقا گفتگو کردم

غیر از حرم در زندگانی نیست ، وقتی خوش
در خاطراتم هر قدَر که جستجو کردم

بابِ نجات

تا صبحِ قیامت برسد بانگِ قیامی
چون خونِ خدا ریخته و خونِ امامی

ثارَاللَهی و منتقمت کیست؟ یدالله..
تو بابِ نجاتِ همه ای ، رحمت عامی

یا حسین

غم کیمیاست پس به همه غم نمی دهند
بی امتحان که چشمه ی زمزم نمی دهند

باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد
این خاندان به سائل خود کم نمی دهند

فقط حسین

با رخصت از خدای تعالی!فقط حسین
ما گم نمیشویم هَدَینا فقط حسین

سر خم نمیکنیم به هر قبله دروغ
دل را نمیدهیم به هرجا!فقط حسین

آقای من

هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند
گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند
تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند
از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند

ذرّه ذرّه آبم کن

از غمت ذرّه ذرّه آبم کن
نیستم گل ولی گلابم کن

جز نگاه تو را نمی خواهم
گل زهرا تو انتخابم کن

دکمه بازگشت به بالا