شعر مدح امام رضا

اشک های شوق

پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست
شکر, اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست

کریمی

هرچند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود, خریدار زیاد است
من دربه‌در پنجره‌ فولادم و دیری‌ست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

وقتی که غم میگیره

وقتی که غم میگیره راه گلومو بد جور
خدا خدا میکنم زیارتت بشه جور

گنبدو که میبینم دلم بهاری میشه
شکوفه های دلم امام رضایی میشه

دخیل

 به تاروپودضریحت دخیل بسته دلم
من آمدم که بگویم تمام ِدرد دلم
طلوع نور شما در دلم چو مأوا کرد
دری بسوی سعادت بروی من واکرد

کجا عاشق شدم


گشته ام عمری ببینم از کجا عاشق شدم

دیدم از روز ازل در کربلا عاشق شدم

عشق بین ما دو تا هرگز ندارد انتها

تو مرا عاشق شدی  من تو را عاشق شدم

اجابت کن

اجابت کن گدایی را بر احوالات بارانی

که خشکی برده از یادم رسوم عبد و سلطانی

به پایم شوره زاری شد به لطفت یا کریم, اما

برآشفتم نمک دان ها ز دستانم چه آسانی

یا حضرت ثامن الحجج

در کنار حرمت سینه جلا می گیرد

چشم و دست و سر و دل بوی خدا می گیرد

با دخیل بستن بر پنجره ی فولادت

هر گدا , تذکره ی کرببلا می گیرد

رضارسولی

 

دوباره آمده ام

دوباره  آمده ام  تا  غزل ترانه  کنم
 شبانه  گریه ی جانسوزعاشقانه  کنم

بر آستان تو روی  نیازمن  برخاک
 که آبرو طلب از خاک  آستانه  کنم

خورشید

از افق های دور آمده است

سمت جغرافیای چشمانت

     آبرودست وپاکندخورشید

تا که باشد بجای چشمانت

دربار سلطان

دلم جز به مهر تو سامان ندارد

دمی زندگی بی تو امکان ندارد

 نباشد فقیر آن که بی مال و پول است

فقیر آن که مثل تو سلطان ندارد

جهانِ بودنم بی تو

جهانِ بودنم بی تو اجاری است
محیط بسته ذهنم اداری است
“دلی دارم خریدار محبت”
اتاق خالی قلبم تجاری است

هیاهوی حرم

تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود

شیر هم در پای چشمان تو آهو می شود

 

نیست فرقی بین ربّ و عبدِ عین رب شده

گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می شود

دکمه بازگشت به بالا