چون کبوتر به لب بام توام
من به دنبال تو و دام توام
تشنه ی آب حیاتی تو و من
تشنه ی قطره ای از جام توام
چون کبوتر به لب بام توام
من به دنبال تو و دام توام
تشنه ی آب حیاتی تو و من
تشنه ی قطره ای از جام توام
چشم وا کن احد آیینهٔ عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آن که انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
ما پیروان راه علی و ولایتیم
ماتشنگان باده ناب شهادتیم
ما غیر مرتضی به کسی دل نبسته ایم
ماپشت منکران علی را شکسته ایم
ای روی تو شبیه جمال ابالحسن
وی خوی تو مثال کمال ابالحسن
آوردن قیافه شناسان روا نبود
سیمای توست وجه جمال ابالحسن
در سفره عسل اگر که باشد بهتر
شعر تو غزل اگر که باشد بهتر
اظهار محبت علی ای دل من
همراه عمل اگر که باشد بهتر
سید مجتبی شجاع
در مذهب هر کس که حقیقت بین است
ذکر صلوات بر علی شیرین است
از راه خطا و معصیت بر گردید
خوشنودی صاحب الزمان در این است
سید مجتبی شجاع
محتاج باده ی صنمم از ثمن مگو
حرفی ز حرمت می و مسکر به من مگو
خواهم جدا شوم زجهان از محن مکن
با من به جز ز دلبر من بوالحسن مگو
باده گاهی ز عنب هست و گهی از رطباست
این همان است که در روی تو لب روی لب است
دم کشیدند همه سبزدلان در هیئت
چای سادات اگر سبز نباشد عجب است
ذکر لبها و دلم هر سحر و شام علیست
عشق من , نور دلم , سرور و آقام علیست
عاقلی طعنه زنان خواند مرا دیوانه
خوش به حال من دیوانه که مولام علیست
وحید محمدی
نگـاهی برنجف انداختم من
حَرَم رادیدم و دل باختم من
نمی خوانم خدا او را ولی از
خدایش هـم جدا نشناخـتم مـن
گر حب علی رابه دلت راه نباشد
ای منکر مولا ز علی عیب نباشد
تقصیر برآن نطفه ناپاک گذارید
چون مهر علی بردل ناپاک نباشد
محمد دستان
تا آن زمان که گردش این روزگار هست
تا آن زمان که روز وشبی برقرار هست
کم یا زیاد بسته به میزان لطف حق
پای پیاده عشق به هر دل سوار هست