اوج اهداف نبوت بی علی بی فایده است
بندگی جز با توسل بر ولی بی فایده است
روز و شب در سجده گویی: “یا اله العالمین”
در کنار آن نگویی یا علی بی فایده است
اوج اهداف نبوت بی علی بی فایده است
بندگی جز با توسل بر ولی بی فایده است
روز و شب در سجده گویی: “یا اله العالمین”
در کنار آن نگویی یا علی بی فایده است
و هر حرف و حدیثی آیه ی قرآن نخواهد شد
زنی غیر از خدیجه اسوه ی ایمان نخواهد شد
به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر
به جز او هیچکس همصحبتِ قرآن نخواهد شد
سوسوی چشمِ ملیحش شمس را پروانه کرده
منطق ابروی بُران عقل را دیوانه کرده
شد یداللهِ زمان تا , جلوه بر کونین بخشد
زلف موزون جهان را دستهایش شانه کرده
تنها امید این دل دیوانه ام هستی
مانند شمعی در دِلِ ویرانه ام هستی
وقتی که از تاک ضریحت بوسه می گیرم
یعنی که قطعا ساقی میخانه ام هستی
شراب عشق شمارا خمار باور داشت
حدیث جبر تو را اختیار باور داشت
اگر که خواند تو را رب مشرق و مغرب
به اقتدار تو پروردگار باور داشت
نه که از کعبه؛که از عرش فراتر رفته
پایش آن روز که بر دوش پیمبر رفته
شک نداریم اگر عرش؛مُعلّی شده است
صبح هر روز به پابوسیِ حیدر رفته
سینه ام سنگین شود ذکری به لب می آورم
مست از خال لبش صبحی به شب می آورم
امر فرمودی بمیرم تا ببینم دیده ات
بهر دیدار رخت جان را به لب می آورم
زائری دیدم که دارد چشمِ تر میآورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر میآورد
کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت
نذر چوبِ جاروی صحن تو پر میآورد
تا که گویی یا علی سجاده پر پر می زند
سجده ی واجب کن و بشنو که بر در می زند
بعد از آنکه از سحر تا مغربی باده زنم
آمد اینک حضرتش دیدی به ما سر می زند
پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش
حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را
بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان
بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان
بیا دوباره بگو از شکوه باورمان!
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت!
به خود لرزید لشکر, یک قدم حتی عقب تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت