به مرتضی ست اگر اقتدار وابسته
به تیغ اوست تب کارزار وابسته
حدیث هست که فرمود جبرئیل شده
به لافتای علی ذوالفقار وابسته
به مرتضی ست اگر اقتدار وابسته
به تیغ اوست تب کارزار وابسته
حدیث هست که فرمود جبرئیل شده
به لافتای علی ذوالفقار وابسته
ای تکلم کرده با روحالامین
دختر تجریدی زیتون و تین
ای شبستان حرا آینهات
شیر سرخ کربلا از سینهات
پر بیارید وقت پرواز است
در جنّت برای ما باز است
به گمانم زمان اعجاز است
عاشقان وقت مستی و ساز است
طبیب جان پیغمبر که بود ام ابیهایش
هنوز عقل بشر مات است در حل معمایش
خدا را خواستیم اول به حق فاطمه یعنی
حدیث قدسی لولاک اینجا خورده معنایش
ای پشت گرمی فقرا از قدیم ها
آموزگار مکتب سبز کریم ها
در خلوت شبانه چه انسی گرفته اند
با عطر و بوی خوب حضورت نسیم ها
خونهی من که خونهی مُراده
خدا بهم اینجا علی رو داده
چار تا غلام آوردم اینجا واسه
دو تا خانوم و دو تا آقا زاده
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
آدمی که ضربه خورده از در و دیوار سخت
دست بر دیوار میگیرد ولی بسیار سخت
وقت چیدن که نباشد شاخه ها خم میشوند
بر زمین بگذاشت بارش را ولی اینبار سخت
کوچه را آب زدم با نم مژگان تری
تا که شاید ز سفرکرده بیاید خبری
صبح این جمعه نیامد پدرم گفت دگر
انقدَر گریه نکن , گریه ندارد اثری
کیسه های نان وخرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
نخلها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالتهای او راحت شدند
مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانیست که در دل غم زهرا دارد
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غریبیست که مولا دارد
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم