شعر مذهبی

از تو نیامد خبری

طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام ازفرجت میگفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری

 مهدی میری

 

العجل یا مولای , یا صاحب الزمان عج

روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل

داغدار روی نیلیُّ و قدِ خم العجل

چشمهای عاشق دیدار چشمت خشک شد

 لخته خون ماندهبه جای اشکِ نم نم العجل

ای روشنایی سحر فاطمیه ام…

منی که روز و شب از اشک, چاره می نوشم

دلم گرفت, از این روزهای خاموشم

فراغتی که فراق تو را ز پی دارد

هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم

کشتی نساز ای نوح

کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد امد 

 برشوره زار دلها باران نخواهد امد 

 رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن 

 آن مرد تا نیاید باران نخواهد امد…

شاعر؟؟

همسفرت باشم

ای کاش همیشه نوکرت باشم من

از سینه زنان مادرت باشم من

ای کاش که می شد ای عزیز زهرا

یک کرب وبلا همسفرت باشم من

سیدمجتبی شجاع

انتظار

امسال بیا بهار را حفظ کنیم

چشم و دل بی قرار را حفظ کنیم

جمعه نه,تمام هفته با ندبه ی خود

حیثیت انتظار را حفظ کنیم

هدیه ارجمند

 

کربلا را دل تنگم

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

یا حضرت عشق

شعرم به پیچ زلف تو باز احتیاط کرد

باید به راه حادثه ساز احتیاط کرد

ترسیدم از مقام تو گویم کشد به کفر

این شد که طبع قافیه ساز احتیاط کرد

گفتم…

گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد

تنها در انتظار تو باشم ولی نشد

گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد

گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد

باشد باشد

خواهی که لبم پر آه باشد باشد

چشمم به در و به راه باشد باشد

خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل

در حسرت یک نگاه باشد باشد

 سید مجتبی شجاع

 

تا نوکر توام لقبم نام آدم است

دنیا بدون روضه آقا جهنم است

یعنی بهار نوکری ما محرم است

شکر خدا که خرج عزای تو می شوم

روضه به کار و زندگی ما مقدم است

ای زاهد بدان

فقط آویزه ی گوشم همین مطلب بود

مهر تایید بهشت امضای یا زینب بود

بعد هیئت تاسحر بیدارم ای زاهد بدان

شب نشینی با حسین مثل نماز شب بود

 محسن داداشی

 

دکمه بازگشت به بالا