شعر مذهبی

حسین من

سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند
لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند

زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است
پس گلابِ این گُلِ پژمرده را کُر می کند

دلِ عاشق

مرهم زخم دلِ عاشق بیمار حسین
منتها غایت هر،عبد گرفتار حسین

در جهان فخر کنم، ریزه خور اربابم
غم ندارم که بُود، مونسِ غمخوار حسین

آقای من

من مشتریِّ عشقم و دلّال بازارم
جانم بدهکار و نگاهت را طلبکارم

دنبال یک نیمه نگاهم…میفروشی؟!
هرچند باشد قیمتش ، نقداً خریدارم

دربساط عشق

دربساط عشق هرکس زحمتش بالاتراست..
پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست!

هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند
روزی اشک میان هیئتش بالاتراست..

یا ولی الله

بی تو در عمرم همیشه غصه و غم دیده ام
دائما آقا ضررها از گناهم دیده ام

بسکه چشمم رفته هر سویی و آلوده شده
نور حق را در میان روضه ها کم دیده ام

یاحسین

در روضه ها کلیدِ اجابت گرفته ایم
یک یاحسین(ع) گفته و حاجت گرفته ایم

چلّه نشینِ چادر مشکیِ زینبیم(س)
از این طریق، درس نجابت گرفته ایم

محرومم ازدیدار تو

محرومم ازدیدار تو، آهی به دل دارم هنوز
ای آفتاب مخفی ام! چون ابر می بارم هنوز

دیگر کلافی هم نمانده تا خریدارت شوم
یوسف فروشان رفته و سرگرم بازارم هنوز

حسین جان

«من از خدا که تو را آفرید ممنونم
از آنکه روح به عالم دمید ممنونم»

از آن که در رگ تو خون خویش جاری کرد
از آن که در تو خودش را کشید ممنونم

آه می کشم

هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم
با مقتل شهادت تو آه می کشم

در آرزوی یک سحر کربلای تو
در حسرت زیارت تو آه می کشم

من کویرم

روزگار دلم به سامان نیست
من کویرم خبر ز باران نیست

سخت با خود کنار می آیم
ساختن با فراق آسان نیست

یا ولی الله

با ناله های ارض و سما گریه کرده‌ام
آقا برای جد شما گریه کرده‌ام

از کودکی برای غم آن قتیل اشک
با جامه سیاه عزا گریه کرده‌ام

حال و احوال گدا را هم بپرس

عمر این نوکر به پای روضه و غم رفته است
چشم خشکم را بخر، پابوس زمزم رفته است

گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس
گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است

دکمه بازگشت به بالا