استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد
رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد
استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد
رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد
تو زمین خوردی و خوردند زمین اهل حرم
شانه خالی مکن از بار سفر ، همسفرم
انقدر تیر به تو خورده که پاشیده شدی
شده اعضای تو پاشیده شبیه جگرم
آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین
بعد از این خیمه ی خورشید خراب است حسین
دست عباس که افتاد حرم ریخت به هم
نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین
عطش نشانه گرفته است آبروی تو را
که بر زمین بزند شوکت سبوی تو را
جلالت تو زمین خورد و کودکان هر شب
به روی خاک کشیدند ماه روی تو را
نذار که اسم از قلم بیفته
منم نمیدازم علم بیفته
نیمذارم تا وقتی زنده هستم
چشم حرومی به حرم بیفته
شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش
هر که آمد نیزه ای می کاشت روی پیکرش
کار دنیا را ببین….کارش به مشک افتاده است
او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش
آنجا که حرف قامت بالابلندهاست
گر بگذری قیامت بالابلندهاست
جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو
در نوع خود ملامت بالابلندهاست
گر بشود موقع عطای ابالفضل
اهل کرم می شود گدای ابالفضل
جذب خودش کرده و ربوده دلم را
چهره جذاب و دلربای ابالفضل
رد خور ندارد می شود حاجت برآورده
هر آنکسی که رو ؛ به سوی این در آورده
در ماتم او ارمنی هاهم سیه پوشند
یعنی مسیحی هم به آقا باور آورده
آماده ی رزم است که غربت شده جاری
نه مانده قراری به دل خیمه ، نه یاری
آماده شده تا که میدان برود ، آه
کم مانده به پایان برسد لحظه شماری
زمین میلرزد از سنگینی باری که من دارم
شبیه شانهی از داغ، سرشاری که من دارم
خسوفِ صورتت خورشید را خاموش خواهد کرد
بتاب ای ماهِ زخمی در شبِ تاری که من دارم
احساس،عباس
انفاس آل الله و خیر الناس عباس
معیار ارباب
در مکتب کرب و بلا مقیاس عباس