شعر ولادت اهل بیت

قوامِ عشق

پیچید تا که نسخه‌ی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبه‌ی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

یاهادی الائمه(ع)

ای روشنیِ هر راه؛ یاهادی الائمه(ع)
معشوق ناب و دلخواه؛ یاهادی الائمه(ع)

در آسمان و در عرش پیچیده ذکر خیرت
خورشید گفته با ماه؛ یاهادی الائمه(ع)

یا فاطمه المعصومه

سبو روی لبش جز ذکرِ خِیر خم نمی آید
و این یعنی کبوتر جز پی گندم نمی آید

اسیر عشق راهش را به عشق آباد پیدا کرد
که عاشق هرگز از راهی که گردد گم ؛ نمی آید

کریم کریمان

اگر ربنا ربنا کرده ام..
سحرها خدا را صدا کرده ام..
خودم را بر این سفره جا کرده ام..
دراین پانزده شب دعا کرده ام..

یا حسن

پاشید دستِ حق به جهان،تا لُعاب را
عالَم به خود گرفت شُکوهِ خضاب را
طبعم گرفته رونقِ عهدِ شباب را
باید سرود حالتِ این التهاب را
باید شکست پیلهٔ تَنگِ حُباب را

میلاد حسن آمده

ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش

ای به آقایی ملقّب

ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین
نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین

نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛
از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین

دست های کریم

دست های کریم تو فهماند
که سخاوت به مال و ثروت نیست
در تواریخ مثل تو هرگز
هیچ کس صاحب کرامت نیست

خوشهء چشم سیاهت

خوشهء چشم سیاهت بار دارد می دهد
مجمر دستان تو افطار دارد می دهد
مستی شاءن نزول آیه های خنده ات
دست جبریل امین هم کار دارد می دهد

کریم اهل بیت

می سپارم گوش جانم را به فرمان حسن
خوش به حال منکه هستم کلب دربان حسن

پا نخواهم پس کشید از این عقیده هیچ وقت
من حسن را می پرستم،جان به قربان حسن

یا حسن مجتبی(ع)

یاس ها،با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطار کنند

حسن آمد که در خانه ی او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطار کنند

خدا عاشقم کرد

مرا مثل یک اَبرِ حیران کشیدند
مرا مثلِ رودی خروشان کشیدند

خدا آفرید و خدا عاشقم کرد
مرا مثل زُلفی پریشان کشیدند

دکمه بازگشت به بالا