حُسن تو سِرِّ عاشقی را برملا کرد
بر طرّه ی زلف کمندت اقتدا کرد
شکر آن خدا را که ز لطف بی مثالش
روز ازل با تو دلم را آشنا کرد
شعر ولادت حضرت امام حسن عسکری
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود
و کوچه کوچهی این راه، ریسه بندان بود
مُقَّربان الهی به صف شده بودند
هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود
هرگوشه صدای ربنا می آید
آواز خوش خدا خدا می آید
از شوق امام عسکری مست شده
خورشید ز سمت سامرا می آید
هوای خانه ی دل با تو آسمانی شد
مدینه با تو پر از نور مهربانی شد
تو آمدی و زمین و زمان پر از شادی ست
به یُمن مقدم تو فصل همزبانی شد
آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب
دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب
باز هم تا ناکجای عرش نورانی شد و
مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب
اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب
حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار
زانو بزن در محضرش با انبیا امشب
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
تا نگارا عَلَم زدی آقا
بابِ جود و کرم زدی آقا
دل خوشی را برای عُشاقت
گُل زهرا رَقم زدی آقا
ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید , به فرمان تو نور افشانی ست
سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی ست